سفارش تبلیغ
صبا ویژن



محمد رضا - صراط حق

   

گناه :

گناه به معنی خلاف است ، و در اسلام هر گونه کاری که بر خلاف فرمانخداوند باشد، گناه است، هر چند کوچک باشدچون نافرمانی خداوند بزرگ است.

رسول اکرم(ص) در سخنی به ابوذر فرمود:کوچکی گناه را ننگر بلکه به آن را بنگر که از چه کسی نافرمانی می کنی.

واژه های گناه :

واژه هایی که در قرآن در مورد گناه ، آمده ، عبارتند از :?-ذنب ?-معصیت ?-اثــــم ?- سیئه ?-جرم ?-×حرام ?-خطیئه ?- فسق ?-فساد ?? فجور ??=منکر ??-فاحشه ??-خبط ??-شر ??-لمم ??-وزرئوثل ??-حنث.

اقسام گناه :

گناهان بر دو دسته اند،دسته ای که قرآن نام آن را ((کبیره)) و دسته ای که نام آن را ((سیئه)) گذاشته است و در جای دیگری از قرآن به جای سیئه تعبیر به لمم(لمم(بر وزن قسم)) به معنی کارهای کوچک و کم اهمیتاست. که در سوره نجم آیه?? آمدی است.شده است در سوره کهف در برابر کبیره (صغیره) را ذکر فرموده است آنجا که می گویند:لایغادرصغیره ولاکبیره الااحصنها.

این نامه عمل هیچ گناه کوچک را فروگذار نکرده مگراینکه به شمار در آورده است.(سوره کهف آیه??)

قرآن در موردگناهان کبیره می فرماید:اگر از گناهان کبیره ای که از آن نهی شده اید، اجتناب کنید،گناهان کوچک شما را می بوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد می سازیم.

در آیه دیگر بزرگترین گناهان کبیره را چنین بیان می فرماید:خداوند (هر گز) شرک را نمی بخشد و بایین تر از آن برای هر کس که بخواهد(شایستگی داشته باشد)می بخشد، و آن کس که برای خداشریکی قائل گردد، گناه بزرگی مرتکب شده است.

نکته: همه گناهان ممکن است مورد عفو وبخشش واع شوند ولی شرک به هیچ وجه بخشوده نمی شود. ، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنندوموحد شوند.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 3:20 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 1

نظرات علمی در مورد عالم، زمین ، دریا و ماده :
پیدایش جهان(فصلت/11)، انبساط و گسترش عالم (ذاریات /47)، اتحاد ویگانگی جهان و وجود آب در هر موجود زنده(انبیاء/30)،حرکت هموار ومناسب زمین(ملک/15) و (نمل/88)، حرکت زمین به دور خود (فرقان/46-45)، مسطح نبودن زمین(رحمن/17)،بیضی شکل بودن تقریبی زمین(نازعات/30)،(اعراف/137) و(شمس/6)، ناقص شدن کره ی زمین در هر دو قطب(رعد/41)، کوهها عامل استحکام پوست زمین (نبأ/7) ، قوه ی جاذبه (رعد/ 2) و (لقمان/10)، پیدایش دریا (مؤمنون/18)، دریای شور وشیرین(فاطر/12)، دریا گهواره ی زندگی (نور/45)، زوجیت یا وجود بارهای مثبت ومنفی در هر چیز(یس/36)،(ذاریات/49)و (رعد/3)،نظریه ی نسبیت (حج/47) (سجده/5) و(معارج/4)، اشاره به کوچکتر از ذره و در حقیقت مواد سازنده ی اتم(یونس/61)و (سبأ/3)، و..
نظرات علمی قرآن در مورد باد و باران:
گردش باد (جاثیه/5) و(فرقان/48)،وزن داشتن ابر یا هوا(اعراف/57) و(رعد/12)،مراحل متوالی بادهای مهاجر(ذاریات/4-1)،بادها به عنوان مقدمه ی ابر و باران(نمل/63)،پیدایش ابر(روم/48)،بادها عامل تلقیح ابرها(حجر/22)، پدیده ی تقطیر در ابرها(نبأ/14)،جزئیات تشکیل ابر و بارش باران(روم/48) و (نور/43) و.. .



نویسنده » محمد رضا » ساعت 3:12 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 1

 

  مقدمه : در بررسی پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی باید جستجوگر علتهای پنهان و آشکار بود، اکتفا نمودن به یک علت، عمل ارزیابی و تحقیق را به سوی لغزش و خطا می‌کشاند. در آسیب‌شناسی شیوه‌های ترویج فرهنگ ایثار و شهادت باید تمامی عواملی که مخل و محدود کننده فرآیند ارتباطی است بررسی و تجزیه و تحلیل گردد. همچنین با درنظر گرفتن عوامل اقتصادی، فرهنگی و مسایل بین‌المللی که مستقیم یا غیر مستقیم بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت تأثیر دارند می‌توان به شناخت درست اثر این مقوله رسید.

بازتاب این شناخت اگر در برنامه‌ها و راهکارهای فرهنگ سازان لحاظ شود، جامعه هم از تأثیرات مثبت روحیه از خود گذشتگی(دور شدن از خودخواهی) برخوردار می‌گردد، تأثیراتی که در آن علاوه بر پاسداشت حرمت و قداست شهید به شکل واقعی و حقیقی، شیوه‌های اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت را از جنبه‌های منفی غلو، جعل و بعضاً غیر منظقی بودن دور می‌سازد و به تبع آن امکان بهره مندی جامعه از ذخایر معنوی و آثار وجودی فرهنگ ایثار و شهادت میسر می‌گردد.

 همه ملتها به جانبازان و سلحشوران کشته شده، خود به دیده احترام می‌نگرند و البته شیوه‌های این تقدس گرایی و احترام می‌تواند متفاوت باشد، اما نفس عمل یکی است. در کشور ما در این چندین ساله آرام آرام شاهد کم رنگ شدن فرهنگ تکریم به شهدا و ایثارگران می‌باشیم که این امر یک شبه یا به وسیله یک عامل به وجود نیامده قطعاً در فرآیند زمان و تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، همگام با تحولات جهانی در راستای عملکرد ضعیف فرهنگ سازان حوزه ایثارگری و شهادت این کم رنگی شکل گرفته است، در این نوشته سعی شده به عوامل مؤثر در این اتفاق اشاره شود.

  کلید واژه‌ها و تعاریف آن‌ها:

 الف) ایثار: این کلمه در فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری به معنای بذل، گذشت کردن از حق خود برای دیگران، نفع دیگری یا دیگران را بر خود ترجیح دادن آمده است، در لغت نامه دهخدا، این کلمه به معنای غرض دیگران را بر خود مقدم داشتن، برگزیدن و منفعت غیر را بر خود مقدم داشتن و این کمال درجه سخاوت است به کار رفته است(2: ص. 675: ص.543 و 8: ص.320)

ب) شهادت: یعنی کشته شدن در راه خدا، آنکه به شهادت دست یافته و در راه خدا کشته شده، به فرموده شهید مطهری شهادت مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس است. عملی آگاهانه و اختیاری است و شهیدان شمع محفل بشریت هستند.(4:ص.4627 و 7: ص.131)

ج) ترویج: ترویج در لغت به معنی رایج کردن، متداول کردن، روان کردن است. ترویج نوعی تغییر است در جهت توسعه منابع انسانی.(3:ص.1718)

شاخصهای فرهنگ و شهادت طلبی: شهادت بالاترین و آخرین مرحله از خود گذشتگی(ایثار) است. جان را در کف خود قرار دادن در راه هدفی متعالی جهت فدا نمودن است. و جوهره آن عاشق، مختار، بااراده و هدفمند بودن است. صفات متجلی در شهدا نترسیدن از مرگ، شفقت، آزادمنشی، ایمان و پرهیز از شهوت طلبی، ثبات در قدم و صداقت در عمل می‌باشد.‌(1:ص.1)

جوهره و صفات شهید فرهنگی را ترویج می‌کند که در آن باید ایثار و از خود گذشتگی در تاروپود زندگی نمایان گردد و گمنامی و فارغ از منیت‌ها و در نظر گرفتن منافع جمع در راستای ایمان دینی به یک وظیفه تبدیل گردد، فرهنگی که با خودخواهی، خودکامگی سر ستیز دارد و با حریت و آزاد منشی در دنیای خاکی سر وفاق دارد فرهنگی است که الگو، از شهدای تاریخ می‌گیرد و در این وادی حریت حسین بن علی چون سرمشقی تابناک است. برای سلحشوریها و ایثارگیها در راه خدا ـ فدا نمودن نه از بهر طمع بهشت و نه از سر اجبار و تسلیم و نه از سرنادانی انقلاب شکوهمند درونی است که همانند علی بن ابی طالب در نبرد با عمربن عبدود پاسخ توهین و تف انداختن دشمن را با درنگ می‌دهد، و این درنگ مولا نشأت از اخلاص و روحیه ایثار(از خودگذشتگی) دارد چرا که بدون این درنگ او به خواسته هوا و هوس و منیت اجابت می‌نمود، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نیاز به لوازمی دارد که ابتدا با شناخت درست جوهره ایثار و شهادت و درگام بعدی تجلی این جوهره در نقل و عمل مروجین، فرهنگ سازان و مدیران ارشد کشور در بستر جامعه جاری و ساری می‌شود و به تبع آن جامعه از برکات مادی و معنوی آن برخوردار می‌گردد. برکاتی همچون قانونگرایی، ضابطه مندی، مسئولیت پذیری، رعایت هنجارهای اجتماعی، روحیه آزادمنشی و سلامت نفس در کنار حفظ قداست و حرمت ایثارگران و شهدا از آن جمله است.

انواع کلی ترویج: ترویج به طور کلی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و یا به شکل رو در رو یا غیر حضوری(غیر رو در رو) انجام می‌پذیرد، ترویج حضوری همچون سخنرانی‌ها برگزاری همایش‌ها، کنفرانس‌ها، کنگره‌ها و روضه خوانی‌ها، ترویجی هستند که مروج و مخاطب رو در رو با هم مواجه می‌شوند و پیام و مفهوم ارائه شده بی واسطه به سمع و نظر مخاطب می‌رسد و بازخورد و بازتاب این پیام ارائه شده قابل مشاهده است؛ اما در ترویج غیر حضوری مروج پیام و مفهوم خود را در قالب رسانه‌ای به سمع و نظر مخاطب می‌رسد همچون کتاب، نمایشنامه، فیلم، رادیو، تلویزیون و روزنامه. در این گونه ترویج پیام چه به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به مخاطب انتقال می‌یابد، امکان اینکه بازتاب هم زمان نظرات و احساسات مخاطبان به مروجین برسد وجود ندارد.

انواع ارتباط انسانی: انسانها دارای 4 نوع ارتباط هستند: 1. ارتباط فردی: ارتباطی که فرد با خودش برقرار می‌کند؛ همچون فکر کردن. 2. ارتباط بین فردی: ارتباطی که یک فرد با فرد دیگر برقرار می‌کند؛ مانند مباحثه دو نفر با هم. 3. ارتباط گروهی: ارتباطی که یک فرد با گروهی از افراد برقرار می‌کند؛ مانند کلاس درس. 4. ارتباط جمعی: ارتباطی که در آن شناخت مخاطبان غیر ممکن یا بسیار مشکل است؛ همچون ارتباط فرد با رسانه‌های جمعی رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها. در این نوع ارتباط فرستنده پیام به راحتی نمی‌تواند بازتاب پیام ارسالی خود را از مخاطبان خود دریافت نماید.

عناصر فرآیند ارتباطی: 1. فرستنده: شیء یا فردی است که پیام را به گیرنده انتقال می‌دهد. 2. پیام: معنا و درون مایه‌ای است که فرستنده قصد دارد به گیرنده انتقال دهد. 3. گیرنده: شیء یا فردی که تحت تأثیر پیام فرستنده قرار می‌گیرد. 4. کانال(وسیله): هر چیزی که امکان ذخیره و انتقال پیام فرستنده به گیرنده را داشته باشد کانال نامیده می‌شود. ارتباط شفاهی(رو در رو) از نوع ارتباط فاقد کانال می‌باشد. کانالهای ارتباطی مانند تلفن، کتاب، مقاله و وسایل ارتباطی … 5. بازخورد: واکنشی است که گیرنده نسبت به پیام فرستنده نشان می‌دهد؛ چه پیام مزبور را درک کرده باشد و چه درک نکرده باشد. بازخورد به فرستنده این توانایی را می‌دهد که بازتاب پیام‌های ارسالی خود را مشاهده کند و در این صورت است که امکان اصلاح و تغییر در پیام‌های بعدی بوجود می‌آید. ارتباطی که فاقد عنصر بازخورد باشد ارتباطی خطی و نارساست.

نوفه(خش) یا پارازیت: به عوامل مخل یک ارتباط صحیح و کامل، نوفه(خش) گویند. نوفه‌ها از عوامل محدودیت ساز در فرآیند ارتباطی است. بنابراین باید از آن‌ها مطلع بود تا بتوان در راستای حذف آن‌ها تلاش کرد، و در نتیجه ارتباط به شکل مناسب انجام پذیرد. در هر صورت، باید نخست منبع نوفه را پیدا کرد و سپس درصدد رفع آن بر آمد. انواع نوفه: 1. نوع فرستنده: الف) مشکل و عیب از فرستنده باشد؛ مثلا صدای نارسا و کسل کننده و بی ذوق یک سخنران. ب) عدم تمایل به بازخورد پیام از دیگر نوفه فرستنده است که امکان اصلاح و تجزیه و تحلیل پیام‌های ارسالی بعدی را سلب می‌کند. 2. نوفه پیام: مشکلی که از خود پیام باشد؛ همانند پیام‌های سنگین و غیر قابل شناخت و یا غیر جذاب که برای گیرنده نوفه‌های پیامی هستند. این نوفه ممکن است موجب ایجاد اختلال در فهم آن پیام شود. 3. نوفه گیرنده: هر دلیلی که باعث می‌شود گیرنده آماده دریافت پیام نباشد، از نوع نوفه گیرنده است. مانند حواس پرت بودن و یا معلومات پایه ضعیف یک گیرنده. 4. نوفه وسایل ارتباطی: به هر گونه مشکل یا خرابی گویند که در وسایل ارتباطی به وجود آمده است؛ مثل خرابی گوشی تلفن یا چاپ نشدن بعضی کلمات در یک متن.

فرآیند ارتباطی و رابطه آن با ترویج: در عمل ترویج نیز همچون فرآیند ارتباطی، اشاعه و انتقال پیام مد نظر است که در آن مروج، نقش فرستنده و مخاطب نقش گیرنده را بازی می‌کند. در این فرآیند پیام چه به شکل شفاهی(رودررو) همچون سخنرانیها، روضه خوانی‌ها و... و یا به کمک وسایل ارتباطی همچون رادیو، تلویزیون، کتاب و روزنامه به مخاطب انتقال می‌یابد.

بدیهی است همان طور که انواع نوفه‌ها در فرآیند ارتباطی وجود دارند در عمل ترویج هم نوفه‌ها دخالت دارند که مسبب آن می‌شوند که پیام به شکل صحیح و مناسب به مخاطب(شنونده یا بیننده) انتقال نیابد.

شناخت نوفه‌های یک ترویج همانند شناخت نوفه‌های فرایند ارتباطی امری است لازم، تا امکان ارتباط درست در عمل ترویج میسر گردد. کلیاتی از شیوه‌های نامناسب ترویج فرهنگ ایثار و شهادت: ترویجی نامناسب است که مفهوم مورد نظر فرستنده را به گیرنده به خوبی منتقل نکند و یا گیرنده امکان آن را نداشته باشد تا به فرستنده بفهماند که در چه سطحی و به چه شکلی پیام را دریافت و تفسیر نماید.

حوزه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هم به نوعی دچار آسیب‌ها و نوفه‌های خاص خود می‌باشد؛ نوفه‌هایی که از مروج و پیام ارسالی اش گرفته تا وسایل ارتباطی و مخاطبانش را در بر می‌گیرد. برای رفع این نوفه‌ها هم باید بین مروجین این فرهنگ با مخاطبان این ترویج نزدیکی یا تشابه برقرار گردد. واضح است هر چه مهارتهای لغوی و یا زبانی، گرایش و طرز تفکر، معلومات و اطلاعات، خصوصیات اجتماعی و فرهنگی بین مروجین و مخاطبان این حوزه نزدیکتر باشد شاهد ارتباطی صحیح‌تر خواهیم بود.

 امروزه شاهد آن هستیم که مروجین فرهنگ ایثار و شهادت اعم از بنیاد شهید، بنیاد جانبازان و مستضعفان، ائمه جمعه، روضه خوانان مساجد، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و... نتوانسته‌اند در انتقال محتوای پیام شهدا به مردم موفق باشند.

 این ناتوانی را می‌توان در موارد ذیل جستجو نمود:

 الف) کاهش مقبولیت مروجین فرهنگ در بین آحاد مردم ب) عدم به کارگیری پیام‌های جذاب و قابل درک و استفاده برای عموم مردم ج) یکنواختی شیوه انتقال پیام، و فقدان ظرافت و خلاقیت. د) فزونی نقل مروجین بر عمل آن‌ها که موجب تناقض فکری برای مخاطبان گردیده و عملاً گرایش و جذب پیام‌ها را کاهش می‌دهد؛ مثلا بازتاب سخنرانی فردی که در مورد از خودگذشتگی ایراد شده است و در پایان سخنرانی آن فرد در مورد میزان حق‌الزحمه چانه‌زنی می‌کند. بی شک این تناقض آشکار بین نقل و عمل خدشه‌ای جبران ناپذیر بر مفهوم ارائه شده. هـ) عدم دقت کافی در مورد مهارتهای لغوی و یا زبانی، گرایش و طرز تفکر، معلومات و اطلاعات، خصوصیات اجنماعی و فرهنگی مخاطبان. و) غالباً بازخورد در فرآیند ترویجی این حوزه مشاهده نمی‌شود و ارتباط آن بین مروج و مخاطب ارتباطی خطی و یک بعدی و فاقد اصلاح پذیری و تغییر در شیوه انتقال پیام است. ز) باور به تمایز و تفاوت داشتن بین بازماندگان شهدا و عموم مردم. این باور آرام آرام می‌تواند قداست و حرمت شهدا را کاهش دهد. در صورتی که در سیره پیامبر اکرم(ص) تمایزی و یا تفاوتی بین بازماندگان شهدا و یتیمان جامعه وجود نداشت و رفتار وی نسبت به این دو قشر یکسان بوده است(12: ص. 107)

 دو خطای عمده در تبلیغ فرهنگ ایثار و شهادت:

روشها یا سبکهای تبلیغاتی در هر کشور نشان دهنده فرهنگ رایج و حاکم بر آن کشور است.(5:ص. 64) در کشور ما هم تبلیغ به شیوه‌های متعدد و توسط افراد مختلف در نهادهای گوناگون انجام می‌پذیرد. اما جوهره کلی تبلیغ نادرست را می‌توان در موارد ذیل جستجو نمود: 1. عدم هماهنگی بین مروجین و مخاطبان جامعه 2. قبیح ندانستن غلو، جعل در تبلیغ؛: همچون غلو در آثار سینمایی که در آن رزمندگان اسلام با تعداد اندک و بدون امکانات گروه کثیری از سربازان دشمن را به هلاکت می‌رسانند یا غلو در شخصیت امام علی(ع) که تا جایگاه خداوند بالا می‌برند و یا غلو در چهره حضرت ابوالفضل.

 می‌دانیم که ترویج نادرست بر اصل و جوهره مفهومی که ترویج می‌شود. خدشه وارد می‌کند که گاه جبران ناپذیر است. حتی می‌توان گفت عدم ترویج یک مفهوم مقدس و متعالی بهتر از آن است که به شکل نامناسب ترویج نمود بدیهی است اگر شکل و ظاهر و کارکرد یک عمل در تضاد با فلسفه وجودی از آن باشد بهتر است در ادامه آن عمل تجدید نظر نمود.

ویژگی‌ها و خصوصیات یک مروج حوزه ایثار و شهادت:

1: برخورداری از اطلاعات کافی و مناسب جهت ارائه به مردم. 2. از سلامت نفس برخوردار بوده و بین قول و عمل او تضادی نباشدو جزو کسانی نباشد که رطب خورده باشد و منع رطب کند. 3. عملاً از خودگذشتگی و ایثار را در زندگی شخصی و اجتماعی خود به کار بندد. 4. خودساخته بوده و از تجارب کافی برخوردار باشد و به شیوه‌های گوناگون تبلیغ آشنا باشد. 5. انگیزه‌های او متعالی و نسبت به مفاهیم تبلیغی خود پایبند و ثابت قدم باشد. 6. از غلو و جعل در تبلیغ بیزار باشد. 7. مفاهیم تبلیغی او با مبنای منطق و عقلانیت در تضاد نباشد. 8. مفاهیم را به بهترین شکل و روش در زمان و مکان مناسب به مردم انتقال دهد. 9. همواره ضوابط را بر روابط ترجیح دهد و احترام به جمع و قانونمندی را نوعی از خودگذشتگی تعریف کند. 10. از خودخواهی و زیاده خواهی گریزان باشد و آن را عملی در تقابل با روحیه از خودگذشتگی معنا کند.

عوامل مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت:

به طور کلی هر زمینه و پدیده‌ای که بستر خود محوری و خودخواهی را گسترش دهد و توجه به فردیت انسان را گسترش دهد در نقطه مقابل با فرهنگ ایثار و شهادت است.

در بررسی همه جانبه عوامل مؤثر بر ترویج این حوزه به چهار بستر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی بر می‌خوریم واضح است عوامل مطرح شده ذیل چه به شکل مستقیم و چه غیر مستقیم می‌تواند فضایی را به وجود آورد که زمینه‌های از خودگذشتگی و ایثار را نفی کند.

1: زمینه‌های فرهنگی مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت:

فرهنگ به عنوان مجموعه‌ی باورها، اعتقادات و امکانات مادی که قابلیت انتقال از نسلی به نسل دیگر دارد می‌تواند بسترهایی در جهت بروز یک پدیده به وجود آورد. نمونه‌هایی که در ذیل اشاره خواهد شد برایندشان نقش و عمکرد ترویج ایثار و شهادت را در جامعه مخدوش می‌نماید؛

 الف) احساس تمایز و تفاوت بین خانواده شهدا و مردم عادی.(بیشتر این احساس در زمینه تحصیلات عالیه و اشتغال به چشم می‌خورد).

 ب) احساس این که اهداف شهدا در جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی تحقق نیافته است.

 ج) به رسمیت شناختن برتری فرهنگ رابطه بر ضابطه.

 د) بیماری تاریخی، قانون گریزی(نشأت گرفته از خودخواهی و خود محوری است و در تقابل با فرهنگ از خودگذشتگی و ایثار شهدا است.)

هـ) عادی شدن سیاسی کاری، جناحی بندی و قومیت مداری(این عادی شدن عرصه را بر منطق خواهی و حق محوری می‌بندد چه برسد از خودگذشتگی و ایثار)

و) به رسمیت شناختن تنازع بقا در عرصه تجارت و بازرگانی و حتی در حوزه سیاست(که عرصه را بر خود محوری و خودخواهی باز می‌نماید و این در تقابل روحیه ازاد منشانه و از خودگذشته شهدا است.)

 ز) حضور فرهنگ ریا و تملق که در واقع در راستای حفظ مطامع فردی است.

 2. زمینه‌های اقتصادی مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت:

 الف) حضور پدیده رانت اقتصادی که به نوعی تمایز و تفاوت داشتن شهروندان را تداعی می‌کند که البته منافی فرهنگ از خودگذشتگی و در نظر گرفتن منافع جمع است.

 ب) عدم امنیت شغلی که سوق دهنده روحیه تملق، چاپلوسی و محافظه کاری زیردستان است که این خود در آن سوی مرز حریت و آزادمنشی ایثار گران و شهدا است.

ج) ارجحیت دارایی بر دانایی که البته این خود موجب تضعیف ارزشهای اخلاقی و انسانی می‌شود و فزونی شأن دارایان بر دانایان عرصه را بر سودجویی و خود محوری باز می‌کند.

 د) تورم بسیار بالا و وضعیت معیشتی اسفبار اکثریت جامعه در تقابل با حداقل افرادی که زندگی بسیار مرفه‌ای دارند، علاوه بر ایجاد فاصله طبقاتی شدید عملاً در تضاد با اهداف شهداست و تداوم چنین وضعیت اقتصادی، کم رنگ شدن ارزشها و تباهی اخلاق است چرا که" انسان گرسنه ایمان ندارد" چه رسد به آنکه شأن و قداست شهدا را پاسداری نماید.

3. زمینه‌های سیاسی مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت:

 الف) سیاست بی اخلاقی: حوزه سیاست را به تنازعات و مناقشات جناحی و باندی کشانده و از این تنازعات، تجلی روحیه از خودگذشتگی بعید است.

ب) خویشاوند سالاری به جای شایسته سالاری: این امر موجب آن می‌شود که جامعه از مدیران شایسته کمتر برخوردار گردد. این عمل نوعی ظلم و بی عدالتی بر ملت است و نتایج این عمل تضعیف روحیه عدالت پیشگی و دور ماندن از انصاف است که البته بر خلاف اهداف شهدا است.

4. زمینه‌های بین‌المللی مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت:

الف) جهانی شدن: فرآیند جهانی‌شدن همه حوزه‌های زندگی فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کشمکش‌های اقتصادی در کنار انگیزه‌های پیشرفت جایگاه اقتصادی در اولویت اهداف جوامع قرار می‌گیرد و به تبع آن روح و جوهره ایثار و شهادت کم فروغ می‌گردد.

ب) گسترش رسانه‌های ارتباطی: گسترش ماهواره‌ای و شبکه‌های اطلاع رسانی و ارتباطی و سرعت انتقال اطلاعات در جوامع می‌تواند استحاله فرهنگی، تغییر ارزش و هنجارها اجتماعی را ممکن سازد و به تبع این تغییر فرهنگی همزمان با افزایش عقلانیت مادیگرا پدیده شک و تردید مفاهیم را هم به چالش می‌کشاند که در این مورد ایثار و از خودگذشتگی و نهایت آن فلسفه شهادت هم کم رنگ می‌گردد.

 نتیجه گیری:

 در آسیب‌شناسی ترویج و فرهنگ ایثار و شهادت باید به جوهره اصلی مفاهیم که همانا از خودگذشتگی می‌باشد توجه داشت و در ترویج این فرهنگ عوامل مؤثر بر کاهش کارایی تبلیغات در این حوزه را جستجو کرد. در این راستا تلاش موجدانه و هدفمند فرهنگ سازان حوزه ایثار و شهادت باید در عینیت بخشی به فلسفه وجودی ایثارگران و شهدا باشد.

پرهیز از غلو، جعل و غیر عقلانی و تبلیغ نمودن آغاز یک ترویج مناسب است، زیرا تبلیغی که بر راستای صداقت و درستی باشد بر ذهن مخاطبان تأثیر عمیق خواهد گذاشت. در نظر گرفتن ویژگیهای ذهنی، روحی و روانی مخاطبان باید در جهت تناسب بین پیام و مخاطبان در کنار رفع نوفه‌های ارتباطی می‌تواند کمک کند تا مروجین و فرهنگ سازان این حوزه در کارشان توفیق یابند. البته این توفیق زمانی نهادینه می‌شود که موانع و معضلات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی جامعه ما از پیش رو برداشته شود، آنگاه است که شاهد تقویت جایگاه شهید و ایثار گران به شکل حقیقی و مطلوب خواهیم بود، که این همه، نیاز به تحولات عمیق در جامعه دارد که در آن ضابطه مندی، قانون گرایی، از خودگذشتگی و آزاد منشی در جای جای زندگی فردی و اجتماعی جامعه نهادینه شود.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 2:48 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 1

دوران کودکی

به روز 12 فروردین  سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.

محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش استعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.

هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید.

پدرش از دوران کودکی او چنین می گوید: «هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی گشتم، می دیدم فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می کرد و اگر شبی او را نمی دیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود.»

اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملا فرا گیرد و برخی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.

دوران سربازی:

در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت- به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دو سال سربازی بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئولیت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند.

ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: «اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بیخبران فرمان می دهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم.»

اما این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می شد تاثیر عمیق و سازنده ای در روح و جان محمد ابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند وبه روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.

 دوران معلمی:

پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش  آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام(ره) و یارانش آشنا کند.

او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی و افری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمی ورزید. با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت و آمد می کرد.

سخنرانی های پر شور و آتشین او علیه رژیم  که بدون مصلحت اندیشی انجام می شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.

بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی های پرشور مردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهید همت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.

ماموران رژیم در هر فرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می کرد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، به پیروزی رسید.

فعالیت های پس از پیروزی انقلاب :

شهید همیت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش  تشکیل داد.

آنها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع کردند.  

به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.

به همت شهید بزرگوار و فعالیت های شبانه روزی برادران پاسدار در سال 58، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذیت مردم می پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی، تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.

از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وایجاد شور انقلابی تاثیر بسزایی داشت.

اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.

نقش شهید در کردستان و مقابله با ضد انقلاب:

شهید همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هایی از آن در چنگال گروهکهای مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبازره بی امان و همه جانبه ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهکهای خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر می نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می کردند و حتی تحصن نموده و نمی خواستند از این بزرگوار جدا شوند.

رشادت های او در برخورد با گروهک های یاغی قابل تحسین و ستایش است. براساس آماری که از یادداشت های آن شهید به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا دیماه 60 (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزاد سازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است.

شهید همت و دفاع مقدس:

پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق، شهید همیت به صحنه کارزار وارد شد و در طی سالیان حضور در جبهه های نبرد، خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.

او و سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، به دستور فرماندهی محترم کل سپاه ماموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسول الله (ص) را تشکیل دهند.

در عملیات سراسری فتح المبین، مسئولیت قسمتی از کل عملیات به عهده این سردار دلاور بود. موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تلاش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.

شهید  همت در عملیات پیروزمند بیت المقدس در سمت معاونت تیپ محمد رسول الله (ص) فعالیت و تلاش تحصین برانگیزی را در شکستن محاصره جاده شلمچه – خرمشهر انجام داد و به حق می توان گفت که او  و یگان تحت امرش سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینکه منطقه عملیاتی دشت بود، شهید حاج همت با استفاده از بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی کرد.

در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به میهن اسلامی بازگشت و در محور جنگ و جهاد قرار گرفت.

با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361 در منطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27 حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود. پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم – که او فرمانده قرارگاه ظفر بود – سلحشورانه با دشمن زبون جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که شهید حاج همت، مسئولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سید الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت.

سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات کانی مانگاه در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی شود.

صلابت، اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید و الامقام و رزمندگان لشکر محمد رسول الله (ص) در جریان عملیات خیبر در منطقه طلائیه و تصرف جزایر مجنون و حفظ آن با وجود پاتک های شدید دشمن، از افتخارات تاریخ جنگ محسوب می گردد.

مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین بر انگیز بود که حتی فرمانده سپاه سوم عراق در یکی از اظهاراتش گفته بود:

«... ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید نمودیم که از جزایر مجنون جز تلی از خاکستر چیز دیگری باقی نیست!»

اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی های مکرر همچنان به ادای تکلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر حفظ جزایر می اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می گفت:

«برادران، امروز مساله ما، مساله اسلام و حفظ و حراست از حریم قرآن است. بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش کشیم و قداست مکتبمان، مملکت و ناموسمان را پاسداری و حراست کنیم و با گوشت و خون به حفظ جزیره، همت نماییم، یا اینکه پرچم ذلت و تسلیم را در مقابل دشمنان خدا بالا ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،که اطمینان دارم شما طالبان حریت و شرف هستید، نه ننگ و بدنامی.»

  ویژگی های برجسته شهید:

او عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بودکه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می کرد و سخت ترین و مشکل ترین مسئولیت های نظامی را با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر می پذیرفت.

سردار سرلشکر رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره وی چنین می گوید:

«او انسانی بود که برای خدا کار می کرد و اخلاص در عمل از ویژگی های بارز او بود، ایشان یکی از افراد درجه اولی بود که همیشه ماموریت های سنگین بر عهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعی که در مقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، در مقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الکفار، رحماء بینهم» بود. همت کسی بودکه برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا کرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به امر ولایت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد، که عاقبت هم چنین کرد. همیشه سفارش می کرد که دستورات را باید موبه مو اجرا کرد. وقتی دستوری هر چند خلاف نظرش به وی ابلاغ می شد، از آن دفاع می کرد. ابراهیم از زمان طفولیت، روحی لطیف ،عبادی و نیایشگر داشت.»

پدر بزرگوارش می گوید:

«محمد ابراهیم از سن 10 سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب های سیاسی و نظامی، هرگز نمازش ترک نشد. روزی از یک سفر طولانی و خسته کننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را به همه خستگی هایش تا پگاه، به نماز و نیایش ایستاد ووقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای کاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی گرفتی.»

این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود، دست از دعا و نیایش بر نداشت. نماز اول وقت را بر همه چیز مقدم می شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستی همه چیز را فدای انقلاب کرده بود. آن چیزی که برای او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که برای دیدار خانواده اش به شهرضا می رفت، در آنجا لحظه ای از گره گشایی مشکلات و گرفتاری های مردم باز نمی ایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلق الله بود.

شهید همت آنچنان با جبهه و جنگ عجین شده بود که در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکتر خود را تنها یکبار در آغوش گرفته بود.

او بسان شمع می سوخت و چونان چشمه ساران در حال جوشش بود و یک آن از تحرک باز نمی ایستاد. روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران می بخشید و با همان کم، قانع بود و در پاسخ کسانی که می پرسیدند چرا لباس خود را که به آن نیازمند بودی، بخشیدی؟ می گفت: «من پنج سال است که یک اورکت دارم و هنوز قابل استفاده است!»

او فرماندهی مدیر و مدبر بود. قدرت عجیبی در مدیریت داشت. آن هم یک مدیریت سالم در اداره کارها و نیروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می گذاشت و عمل می کرد، در عین حال هنگام فرماندهی قاطع بود. او نیروهای تحت امر خود را خوب توجیه می کرد و نظارت و پیگیری خوبی نیزداشت . کسی را که در انجام دستورات کوتاهی  می نمود بازخواست می کرد و کسی را که خوب عمل می کرد تشویق می نمود.

بینش سیاسی بُعد دیگری از شخصیت والای او به شمار می رفت. به مسائل لبنان و فلسطین و سایر کشورهای اسلامی بسیار می اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود که گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول(ص) در ستیز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاسی روز شناخت وسیعی داشت.

از ویژگی های اخلاقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیجیان جان برکف بود. به بسیجیان عشق می ورزید و همواره در سخنانش از این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناسی می کرد. «من خاک پای بسیجیان هم نمی شوم.ای کاش من یک بسیجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی شدم.»

وقتی در سنگر های نبرد، غذای گرم برای شهید همت می آوردند سوال می کرد: آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در سنگرها همین غذا را می خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی شد دست به غذا نمی زد.

شهید همت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسئولان امر تاکید و توصیه داشت. او که از روحیه ایثار و استقامت کم نظیری برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقی اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه می گفت، عمل می کرد. عشق و علاقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می گرفت. برای شهید همت مطرح نبود که چکاره است، فرمانده است یا نه. همت یک رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 2:38 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 1

دانلود مداحی بسیار زیبا از مداح باصفای اهل بیت عبدالرضا هلالی :

http://www.boxstr.com/files/817414_jbg8j/helali033.wma]helali033.wma

دانلود مداحی از مرحوم زنده یاد سید جواد ذاکر طباطبایی :

www.boxstr.com/files/817438_5w7u1/ali%20812.wma]ali 812.wma

دانلود مفاتیح الجنان برای موبایلهای نوکیا :

www.boxstr.com/files/940601_d67hr/Mafatih-Aljanan-www.AsanDownload.com.zip

دانلود اذان رحیم مؤذن زاده :

www.boxstr.com/files/1115994_m6imt/azan%2Crahim-moazenzadeh_02.mp3

دانلود دو مداحی از کربلایی جواد مقدم :

www.boxstr.com/files/829860_nwogv/GHASTI_O_MEY_O__MASTI.MP3]GHASTI_O_MEY_O__MASTI.MP3

www.boxstr.com/files/829837_hqsog/JBI_KASO_KAR.MP3]JBI_KASO_KAR.MP3

دانلود مداحی از سیب سرخی :

www.boxstr.com/files/829871_bvnvy/sibsorkhi005.wma]sibsorkhi005.wma

دانلود مداحی از محمود کریمی:

www.boxstr.com/files/817480_frfks/karimi015.wma]karimi015.wma

 

 



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:3 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 10

آشنایی با کلمه ی روح :

کلـمه روح از لغت رَوْح و یا رُوْح آمــده اسـت. رَوْح به معنـی سرور، شادی، آسایش و نجات از غم و اندوه است. رُوْح به معنی نفس کشیدن و دمیدن است و از ریح مشتق شده، که به معنی باد و نسیم می‌باشد. پس به یاد داشته باشید که روح باید مانند نسیم، به‌نرمـی و لطافت به‌طور مرتّب و دائم در حرکت باشـد؛ روحـی که درجـا بزنـد، ساکن و بی‌حرکت باشـد، دیـگر روح نیسـت. روان را نیز به این دلیـل روان می‌گوییم، که باید روان و جاری باشد و دائم در حرکت باشد، روان نیز اگر ساکن و راکد شد، مانند آب راکد می‌گندد. باید گفـت در دنیای امروز، با کـمال تأسف روان و روح بسیاری از انسانها، در اثـر سـنگینی تعلّقات دنیایی، ساکن و راکد شده، درجا زده و گندیده است، ایشان نیز بی‌خبرند و یا خویش را به بی‌خبری زده‌اند.

علامه‌ی طباطبائی در تفسیر شریف المیزان می‌نویسد: « کلمة روح به‌طوری که در لغت معرفی شده به‌معنای مبداء حیات است که جاندار به‌وسیله آن قادر بر احساس و حرکت می‌شود.» ( ترجمه‌ی المیزان، ج 13 ، ص 270 )

روح یک کیفیت لطیف، مجرد، مؤثّر و نافذ است، که حقیقـت انسان را به‌وجود می‌آورد. روح حقیقتی وسیع است که ماورای جسم فیزیکی و ماورای مکان و زمان بوده، فاقد خصوصیات اجسام فیزیکی و مادّی است. حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: « روح جسم لطیفی است که کالبد ستبری بر آن پوشانده شده است.» ( میزان الحکمه، ج 5 ، ص 2155 )

روح فاقد جـرم، وزن، طول، عرض و ارتفاع است و مرگ به آن راه ندارد. روح مبداء حیات و عامل آگاهی است و آثاری در عالم وجود بروز می‌دهد، که بسیار بدیع و عجیب می‌باشد. روح فاقد شکل و فرم است، ولی فقط برای این‌که به ذهن نزدیک شود، می‌توان آن را به یک توده نور تشبیه کرد.

ابونصر محمد فارابی که از بزرگترین فیلسوفان مسـلمان به شمار می‌رود، معتقد است که روح حقیقت وجود آدمی است و بعد از فنای جسم باقی می‌ماند. وی همچنین می‌گوید: « روح انسان از جوهری آگاه به امور است، که در عالم ملکوت بوده و در آن عالم شکل دارد ولی زمان و مکان ندارد.» خواجه نصیرالدّین طوسی روح انسـان را جـوهر بسیط می‌داند.

عقیده‌ی بیشتر عالمان و دانشمندان بر این است که روح، جسمی نورانی، زنده و متحرک است، که از جهان برتر بوده، سرشتش با این پیکر مادّی متفاوت است. آلن کارداک- پزشک و روح‌شناس معروف فرانسوی- روح را اصل هوشمند هستی و یا موجود هوشمند آفرینش معرفی می‌نماید.

شیخ مفید-که به‌حق برای اسلام و مسلمین مفید بود- معتقد است: «روح جسم لطیف و شفافی مانند هوا است که در بدن سیر می‌کند.» شیخ‌الرئیس- ابوعلی سینا- روح انسان را یک ذات معنوی و منبع نیروهای بی‌شماری می‌داند که از ترکیب عناصر به‌وجود نیامده است. از نظر ایشـان روح نمـی‌تواند دسـتخوش فسـاد گردد و پس از جدایی از بـدن، در هنگام مرگ، درعالم معقولات برای خود قدرت و مقامی حاصل می‌کند، که از جایگاه او در زمین به مراتب بالاتر است.

دکتر رئوف عبید استاد حقوق دانشگاه عین‌الشمس قاهره در کتاب خود چنین می‌نویسد: « فیلسوف و پزشک معروف ابوعلی الحسین‌‌بن عبدالله‌بن سینا که به‌عنوان پیش‌کسوت فلاسفه در بررسی روح شمرده می‌شود، دلایل بسیاری مبنی بر وجود روح و جاودان بودن آن بعد از مرگ ارائه می‌کند و می‌گوید: ای خردمند بیندیش که تو امروز همراه با روح و نفس می‌باشی که در تمام عمر همراه تو بوده است

بوعلی سینا در جای دیگر می‌نویسد: « بدان که آن جوهر اصلی که در وجود انسان است پس از مرگ با نابود شدن جسم، نابود نمی‌شود و بعد از جدا شدن از بدن، پوسیده و نابود نمی‌گردد، بلکه همراه با پایداری آفرینندة خود، او نیز باقی و پایدار است، زیرا جوهر روح نیرومندتر از جوهر جسم است. »

این دانشمند بزرگ قصیده‌ای نیز در باب روح سروده است که به قصیده‌ی «عینیّه‌ی روحیّه» معروف گردیده است. در این قصیده که به زبان عربی می‌باشد، کیفیت نزول روح و حلول آن در جسم و صعود آن به عالم بالا به زیبایی تشریح شده است.

آقای محمّد شـاهوردی در فلسـفه‌ی ابــن‌سـینا از قـول ایـن فیلسوف شهیر چنین نقل می‌کنـد: « نفـس (روح) صـورت جـوهری جـسم است و تا زمانـی‌که نفس متّصل به جسم باشـد، ممکـن نیسـت ذات خود را عقلاً ادراک کند، مگر به واسطه‌ی اعمال قوای خود امّـا معرفت نفس به ذات خویش که برای او حاصـل مـی‌گـردد، از باب معرفت عقلیه نیست، بلکه معرفت تجربی غامضه‌ایست که شخص در خلال اعمال از ذات خود تحصیل می‌نماید و حقیقت آنست که نفس انسانی وجود خالص خود را به طریق نوعی از تأمل ذاتی کامل به تجربه ادراک می‌کند، ولی در هرحال به جوهر خاص خود نمی‌رسد. »

با اوصاف مذکور می‌توان نتیجه گرفت که روح بخش اصلی وجود انسان است که می‌توان آن را به نرم‌افزار کامپیوتر تشبیه نمود و جسم فیزیکی نیز سخت‌افزار آن می‌باشد. بدون شک یک سیستم کامپیوتر فاقد نرم‌افزار، هیچ‌گونه استفاده و کاربردی ندارد و نرم‌افزار نیز بدون در اختیار داشتن سخت‌افزار نمی‌تواند نمود و جلوه کند.

علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان می‌فرمایند: «به‌طور کلی نفس آدمی موجودی است مجرد، موجودی است ماورای بدن و احکامی دارد غیر احکام بدن و هر مرکب جسمانی دیگر، بلکه با بدن ارتباط و علقه‌ای دارد و یا به عبارتی با آن متحد است و بوسیله شعور و اراده و سایر صفات ادراکی، بدن را اداره می‌کند

ابن رشد- از بزرگترین فلاسفه مسلمان و از بزرگترین شارحان ارسطو- می‌گوید:« ما روح و بسیاری از چیزها را درک می‌کنیم اما اندازه آنها را نمی‌دانیم، و کاش حد و اندازه وجودی آن را درک می‌کردیم، با این حال ما ضرورت وجودی آن را درک می‌کنیم که حضورش در جسم مایه حیات و تعادل جسم است و نبودش سبب سقوط و نابودی جسم می‌گردد

ملا احمد نراقی نیز معتقد است که «روح چون از جنس مجردات است، به حقیقت او رسیدن و او را به کُنه شناختن در این عالم میسر نیست»، وی همچنین بیان می‌کند که: حقیقت آدمی و آن‌چه که به سبب آن به سایر حیوانات ترجیح دارد، همان روح است که از جنس ملائکه مقدسه است. در نظر ایشان روح امری باقی است، که اصلاً و مطلقاً از برای آن فنایی نیست، و بعد از مفارقت آن از این بدن و خرابی تن، از برای آن خرابی و فنایی نیست و نخواهد بود.

 اثبات وجود روح :

وجود روح به اشکال مختلف و توسط دانشمندان متعدد اثبات شده است، و دیگر جای هیچ‌گونه تردید و ابهامی در این زمینه نمانده است. با وجود این هنوز برخی افراد نا آگاه در این مورد مبتلا به ناباوری هستند، لذا در این بحث به نظرات چند تن از بزرگان در باب اثبات وجود روح توجه می‌نماییم.

حضرت امام خمینی- که خداوند ما را با او محشور گرداند- ضمن بیان محجوب بودن یک طرف از یک شئی از طرف دیگر آن، و آگاه بودن انسان و حیوان از همه‌ی اطراف خود، چنین نتیجه می‌گیرند: « پس در حیوان و انسان چیز دیگری هست که فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن نمی‌میرد و باقی است. » این امام بزرگوار، انسان مجرد از این عالم طبیعت را یک حقیقت می‌دانند و از این امر برای اثبات وجود بُعد ماورایی انسان بهره می‌گیرند. ایشان همچنین در جای دیگر فرموده‌اند: « انسان اگر به همین حدّ طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به این‌که یک چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده بشود، تا انسان را تربیت بکند (نداشت)،... لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت (و) یک حقیقتی است، همین خود خصوصیاتی که در انسان هست، دال بر این است که یک ماورایی از برای این طبیعت هست، چون انسان یک ماورایی دارد و به حسب براهینی که در فلسفه ثابت است، ماورای این طبیت در انسان هست و انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد

حضرت آیت‌العظمی ناصر مکارم شیرازی که از علماء آگاه به مسایل روز و علوم متافیزیک است در کتاب « ارتباط با ارواح » می‌نویسند: « به عقیدة ما یادآوری یک نکته لازم است که نه ما و نه هیچ‌کس دیگر نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم وجود روح را انکار نماییم، زیرا دلائل فلسفی و حسی و تجربی که برای اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است که بتوان همه را نادیده گرفت…»

جناب ابن سینا- فیلسوف مسلمان – نیز در بحث نفس از کتاب شفا چنین می‌نگارد: « ما اجسامی را می‌بینیم که تغذیه و تولید مثل و حرکت و اراده دارند و این امور برای این اجسام، از جهت جسم بودنشان نیست، پس باید در ذات این اجسام، مبادی غیر از جسمیّت آن‌ها برای این کارها باشد تا این کارها از آن صادر شود، مبادی آن‌چه مبداء صدور کارهایی است که پیوسته بر یک نهج واقع نمی‌شود و از روی اراده است آن را نفس(روح) می‌نامیم. »

دکتر رئوف عبید در مقدمه کتاب خود می‌نویسد که « باور داشتن روح، باوری کهن به قدمت انسان است، از جمله باورها، اعتقاد به جاودان بودن روح و اعتقاد به ثواب و عقاب است.»

  خلقت ارواح :

آیا خلقت ارواح و اجسـام هم‌زمان بوده است؟ در این رابطـه سه نظریـه وجود دارد.

اوّل، عده‌ای می‌گویند، که ارواح و اجسام هـم‌زمـان خلـق شده‌اند، یعنی هـم‌زمـان با شکل گرفتن جسم جنین در رحم مادر، روح مربوطه نیز خلق شده است و به آن ملحق می‌گردد.

دوّم، بعضـی می‌گویند اجسام قبل از ارواح خلق می‌شوند، یعنی مدتی بعد از پیدایش و حیات جسم در رحم مادر یا حتی مدتی پس از تولد نوزاد، روحِ مربوطه، خلق و به جسم اضافه می‌گردد، این عده اعتقاد دارندکه جسم تا مدتی (تا قبل از اضافه شدن روح) زندگی حیوانی دارد.

سوّم، برخی اعتقاد دارندکه ارواح قبل از اجسام خلق شده‌اند، یعنی ابتدا ارواح خلق شده و در عالم قبل از عالم دنیا زیست می‌کنند، سپس با خلق جسم در رحم، روح مربوطه به آن اضافه می‌شود.

نظـریـه‌ی ســوّم صحیح‌تر به نظر می‌رسد و با وجود «عالم ذر» نیز تطبیـق دارد، در حالی‌که دو نظریّه‌ی دیگر با وجود عالم ذر تضاد دارد و به‌گونه‌ای وجود این عالم را منتفی می‌داند. (هرچند که برخی وجود عالم ذر را تایید نمی‌کنند) بیشتر متافیزیسین‌ها، عرفا‌، علماء و دانشمندان اعتقاد دارند که ارواح قبل از اجسام خلق شده‌اند. احادیث و روایات نیز این مطلب را تأیید می‌نمایند.

روح در قرآن :

قرآن کریم، نامه‌ی عاشقانه‌ی خالق به مخلوقات، روح را از امر پروردگار می‌داند، و می‌فرماید: « قل الروح من امر ربی». « ابو بصیر می‌گوید از امام باقر (علیه‌السلام) یا امام صادق (علیه‌السلام) دربارة آیة « و از تو دربارة روح می‌پرسند، بگو روح از امر پروردگار من است» سوال کردم، فرمود: روح آن چیزی است که در وجود جنبندگان و مردمان است. عرض کردم: آن چیست؟ فرمود: آن از (عالم) ملکوت و از (عالم)قدرت است.» (میزان الحکمه، ج 5 ، ص 2155) «امر» از «عالم امر» می‌آید، عالم امر فاقد زمان و مکان، به مفهوم عام رایج آن است؛ آفریدن در عالم امر آنی است و تدریجی نمی‌باشد. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت مستقیم، تنها مستند به خدای تعالی است. نقطه مقابل عالم امر، عالم خلق است که مقید به قیود زمان و مکان بوده، از انرژی و ماده تشکیل شده است؛ خلق در عالم خلق تدریجی است. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت غیر مستقیم و با وساطت علل و اسباب، مستند به خدای تعالی است.

صاحب المیزان می‌نویسد: « امر عبارت است از وجود هر موجود از این نقطه نظر که تنها مستند به خدای تعالی است، و خلق عبارت است از وجود همان موجود از جهت اینکه مستند به خدای تعالی است با وساطت علل و اسباب.» ایشان همچنین معتقد است که: « امر خدا عبارت از کلمه ایجاد او است و کلمه ایجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اینکه اسباب وجودی و مادی در آن دخالت داشته و با تاثیرات تدریجی خود در آن اثر بگذارند، این همان وجود مافوق نشأه مادی و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همین باب است یعنی از سنخ امر و ملکوت است.» (ترجمه المیزان، ج 13 ، ص 273)

در تفسیر شریف المیزان آمده است: « امر خدا -که روح هم یکی از مصادیق آن است- از جنس موجودات جسمانی و مادی نیست، چون اگر بود محکوم به احکام ماده بود و یکی از احکام عمومی ماده این است که به تدریج موجود شود، وجودش مقید به زمان و مکان باشد، پس روحی که در انسان هست، مادی و جسمانی نیست هرچند که با ماده تعلق و ارتباط دارد.» نویسنده‌ی این کتاب ارزشمند، همچنین در رساله‌ی انسان قبل از دنیا می‌نویسد: «فوق عالم اجسام که مشتمل بر نظام تدریجی است، عالم دیگری است مشتمل بر موجودات غیر تدریجی (یعنی غیر زمانی)، و هرموجود زمانی از نظام تدریجی، قائم و متفرّع بر موجودات امریّه آن عالم است و به عبارت دیگر موجودات امری با موجودات نظام تدریجی همراه و بدانها محیطند. »

برخی مفسرین اعتقاد دارند که « قل الروح من امر ربّی » دلالت بر استنکاف حضرت حق‌تعالی از جواب به سؤال حضرت رسول گرامی اسلام در مورد روح دارد. در حالی‌که علامه طباطبایی و جناب ملاصدرا اعتقاد دارند که حضرت حق‌تعالی در این آیه واقعاً حقیقت روح را بیان کرده، آن را از امر می‌داند و امر را در جای دیگر قرآن تشریح می‌کند. جناب آقای صادق لاریجانی در تعلیقات خود بر کتاب « انسان از آغاز تا انجام » چنین می‌نویسد:«بعضی از مفسرین تعبیر قل الروح من امر ربّی را اعراض از جواب به سؤال یسئلونک عن الروح دانسته‌اند: خداوند به پیغمبر دستور می‌دهدکه با گفتن این‌که « روح از امر پروردگار من است » از جواب حقیقی به سؤال سرباز زند…اما جمعی دیگر از مفسرین تعبیر فوق را پاسخی حقیقی به سؤال مذکور می‌دانند. حقیقت روح از عالم امر است و همین مطلب هم در آیه شریفه ذکر شده است، پس متضمّن هیچ‌گونه اعراض از جواب نیست. مرحوم صدر‌المتألهین در اسرارالآیات (ص105) به همین نظر تصریح می‌کند، مرحوم علامه هم همین نظر را اختیار نموده‌اند.»

در ادامه آیه‌ی مذکور نیز می‌فرمایند که « از علم به شما ندادیم مگر اندکی» عده‌ای نیز این بخش را به عنوان دلیل مطرح می‌کنند، که چون خداوند فرموده: اندکی از علم به شما دادیم، پس نباید بیش از این اندک به دنبال آن علم (شناخت روح) رفت. در اینجا این سؤال مطرح است که اندک از چه مقدار؟ خیلی مهم است که اصل و کل چقدر بوده، چون اندکی آب از یک لیوان آب با اندکی آب از یک اقیانوس آب متفاوت می‌باشد. پس اندک از یک اقیانوس، برای ما انسان‌ها بسیار زیاد می‌باشد. به یاد داشته باشید که این نیز دلیل بر ممنوعیت رفتن به سمت روح‌شناسی نمی‌باشد.

دانشمند فرزانه و مفسر کبیر حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند «… قرآن کریم همواره اصرار و تاکید دارد در این‌که بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و مادیات نکنند…»

نزول و صعود روح :

 به اعتقاد برخی از بزرگان، روح قبل از نـزول به عـالم دنیـا، عوالم «ارواح» و «ذر» را پشت‌سر گذاشته‌است. بعد از عالم دنیا نیز عوالم «برزخ» و «قیامت» را در پیش‌رو دارد، که باید به‌سمت آنها صعود کند. درواقع انسان در مدّت کوتاه حضور خود در عالم دنیا، بین دو بی‌نهایت قرار دارد.علّامه سید محمدحسین طباطبایی- صاحب تفسـیر المیـزان- عوالم قبل از عالم دنیا را این‌گونه معرفی می‌نماید: « عالم ماده از جهت وجود مسبوق به عالم دیگری است که مادی نیست اگر چه احکام ماده در آن یافت می‌شود، و در واقع این عالم، علتِ عالم مادی است، و نیز عالم ماده مسبوق به عالم دیگری است که از ماده و احکام آن هر دو مجرد است که در حقیقت علتِ علتِ عالم مادی است.»

نسبت روح و جسم :

روح و جسم علی‌رغم تمام تفاوت‌ها و اختلاف در کیفیت‌شان (تفاوت از زمین تا آسمان) ارتباط تنگاتنگ، نزدیک و متقابل دارند. حضرت امام خمینی (ره) در این رابطه می‌فرمایند: « روح و جسم، با هم وحدت دارند. جسم، ظل روح است، روح باطن جسم است. جسم ظاهر روح است، اینها با هم یک هستند، جدایی از هم ندارند.»(آیین انقلاب اسلامی، ص 192) بزرگان دیگر معتقدند که روح در بدن سیر دارد. شیخ مفید-که مایه مباهات و افتخار مسلمین است- سیر روح در بدن را به سیر آب در گل و چربی در روغن تشبیه می‌نماید. برخی بزرگان دیگر نسبت روح به جسم را مانند نسبت گلاب به گل و گرما به آتش دانسته‌اند.

ابن‌سینا- که خدایش رحمت کند- نسبت روح به جسم را مانند نسبت مرغ به آشیانه و یا نسبت کارگر به ابزار می‌داند. ارتباط روح و جسم را می‌توان به ارتباط روشد. البته این اثرگذاری متقابل است و هر آنچه که در روح می‌گذرد هم، بر جسم اثر می‌گذارد، پس بین روح و جسم ارتباط متقابل و تنگاتنگ وجود دارد.

عده‌ای روح و جسم را کاملاً از هم جدا می‌دانند و به این بهانه هرکاری که بخواهند بر سر جسم خود می‌آورند. متأسفانه برخی از این افراد داعیه متافیزیک نیز دارند. وقتی به این‌گونه افراد اعتراض می‌شود، می‌گویند که جسم فانی و گذرا است، چه فرقی می‌کند که من سیگار بکشم یا نکشم، چه فرقی می‌کند مشروب بخورم یا نخورم، چه فرقی می‌کندکه جسم و بدنم کثیف باشد یا تمیز و… . در جواب این‌گونه افراد باید گفت که شما در اشتباه هستید و اشتباه شما نیز از کمی اطلاعات شما سرچشمه می‌گیرد. با اوصاف مذکور متوجه می‌شوید که چرا دین مبین اسلام انجام برخی اعمال که ظاهراً به جسم مربوط است را حرام دانسته است.

پس بین جسم و روح تعلّقات و روابـط متقابـل زیاد و عمیقـی برقرار می‌باشد، که اجتناب از آنها امکان‌پذیر نمی‌باشد. ارتباط و پیوند بسیار عمیق این دو بخـش سـبب شده است که حضرت امام خمینی- او که روح خدا بود در کـالبد زمان- نسـبت آنها را نسـبت «ظاهریّت و باطنیّت» و «جلوه و متجلّی» بدانند. ایشان می‌فرمایند: « آثار و خواص و انفعالات هر مرتبه به مرتبة دیگر سرایت می‌کند، چنان‌چه اگر مثلاً حاسّه‌ی بصری، چیزی را ادراک کند، از آن اثری در حس بصر برزخی واقع شود به مناسبت آن نشئه، و از آن اثری در بصر قلبی باطنی واقع شود به مناسبت آن نشئه، و همین طور آثار قلبیّه در دو نشئه دیگر ظاهر گردد. »

جناب مولانـا - آن شمسـی که در پرتـو شـمس در وادی عرفـان اظهر مِنَ شمس شد- در بیان تفاوت جسم و روح می‌فرمایند:

حد جسمت یک دو گز خود بیش نیست جان تو تا آسمان جولان کنی است

جان همه نور است و تن رنگ است و بو رنــگ و بــو بگذار دیگر آن مـگو

پس ملاحظه می‌فرمایید که روح و جسم هم قرابت‌های فراوان و هم تفاوت‌های بسیار باهم دارند، به‌گونه‌ای که گاهی اوقات انسان با مراجعه به منابع و مأخذ ممکن است احساس تضاد بکند. در هر حال چون جسم زمینی و روح آسمانی و تفاوت آنها به‌معنای واقعی از زمین تا آسمان است، لذا با این همه تفاوت به‌راحتی نمی‌توانند کنار هم قرار گیرند، مگر آن‌که چیز سومی به‌عنوان حد واسط بین آنها قرار گیرد که همان روان می‌باشد. برخی نیز اعتقاد دارند که روان، حاصل روابط و تأثیرات متقابل جسم و روح است.

حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: « ارواح با بدن آمیخته نمی‌شوند و به آن متکی نیستند، بلکه بدن را در میان گرفته و بر آن احاطه دارند.» (میزان الحکمه، ج 5 ، ص 2155 )

 



نویسنده » محمد رضا » ساعت 12:47 عصر روز سه شنبه 86 بهمن 9

حدیث (1) امام رضا علیه السلام فرمودند:
 تزاوَرُوا تحـابـوا و تصـافحُـوا و لا تحـاشمـوا
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

(بحارالانوار،ج78،ص 347)

حدیث (2) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته
 کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

(بحار الانوار ، ج 70، ص 249 )

حدیث (3) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
 ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته
همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

(مجمع‌ الزوائد علامه‌ هیثمى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 132)

حدیث (4) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه أنبیائه
ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامران الهی

(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ لابن‌ ابی‌ الحدید ، ج‌ 16 ، ص‌ 211)

حدیث (5) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی السموات و الارض، ساکن الفردوس
تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند

(کنزالعمال ، ج‌ 1 ، ص582)

حدیث (6) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
خیارکم الینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم
بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.

(دلال الامامه و کنزالعمال ، ج‌ 7، ص225)

حدیث (7) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
حبب الی من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب الله و انظر فی وجه رسول و الانفاق فی سبیل الله
از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1-تلاوت قرآن 2-نگاه به چهره رسول خدا 3-انفاق در راه خدا

(وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295)

حدیث ( 8) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
فجعل الله...اطاعتنا نظاما للملة و امامتنا أمانا للفرقة
خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.

(بحار الانوار، ج 43، ص 158)

حدیث ( 9) امام رضا علیه السلام فرمودند:
لا یسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکُونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسْنُ التَّقْدیرِ فِى الْمَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.
هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.

(بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1 )

حدیث (10) امام رضا علیه السلام فرمودند:
مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبَحَ وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِر
آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.

(بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9)

حدیث (11) امام رضا علیه السلام فرمودند:

مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود

(بحـارالانـوار،ج 78،ص 357)

حدیث (12) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

(تحف العقول ، ص 251)

حدیث (13) امام رضا علیه السلام فرمودند:
مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد

(اصول کافى، ج 3، ص 268)

حدیث (14) امام حسین علیه السلام فرمودند:
أیما اثْنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع ی و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود

(محجه البیصاء ج 4،ص 228)

حدیث (15) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ الْمَخلـُوق بسَخَطِ اْلخـالِق
رستگـار نمی ی مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

حدیث (16) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ شِیعَتَنا مَنْ سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کُلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است

(فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476)

حدیث (17) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ الْقیامَةِ إلاّ مَنْ خافَ الله فِی الدُّنیا
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)

حدیث (18) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أَعْجَزالنّاسٍ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاء
عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)

حدیث (19) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اَلْبُکاءُ مِنْ خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)

حدیث (20) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما اتاهم من العقول فی الدنیا
خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می کند

(اصول کافی ج 1 /ص 12)

حدیث (21) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)

حدیث (22) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )

حدیث (23) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

إنَّ الصَّدَقَة َلتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ
صدقه، خشم پروردگار را فرو می‌نشاند.

(کنزالعمال، ح161143 )

حدیث (24) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ.
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)

حدیث (25)  رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب ی.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (26) امام صادق علیه السلام فرمودند:
أَقرَبُ ما یَکُونُ العَبدُ إلَی اللهِ وَ هُوَ ساجِدٌ
نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (27) امام صادق علیه السلام فرمودند:
إنَّ اللهَ عَزَّوَجَّلَ یََرحَمُ الرَّجُلَ لَشُدَةِ حُبِّ لُوَلَدُه.
براستی که خداوند عزوجل رحم می نماید مرد را، به سبب شدت محبت او به فرزندش.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (28) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

(بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397)

حدیث (29) امام علی علیه السلام فرمودند:
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ
شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.

(نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره325)

حدیث (30) امام علی علیه السلام فرمودند:
 اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی
علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی ی

(غرور الحکم و در الکلم)

حدیث (31)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (32) امام حسین علیه السلام فرمودند:
اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِِ
بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

(الدره الباهره ، ص24)

حدیث (33) امام باقر علیه السلام فرمودند:
اِصبِروا عَلی اداء الفَرائضِ، وَ صابِروعَدُوُّکُم ، وَ رابِطو امامَکُمُ المُنتَظَرِِ
صبر کنید برگزاردن احکام شرع و شکیبایی ورزید در برابر دشمنتان و آماده و حاضر یراق باشید برای امامتان که در انتظار او هستید.

(غیبه النعمانی، ینابیع الموده)

حدیث (34) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

من آنَس بِالله اِستوحَشَ مِنَ النّاس
کسی که با خدا مانوس باشد، از مردم گریزان گردد

(مسند الامام العسکری، ص287)

حدیث (35) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.

(بحار الانوار، ج78، ص377)

حدیث (36) امام علی علیه السلام فرمودند:

اَللِّّّسانُ سَبُعٌ، اِن خُلّیَ عَنهُ عَقَرَ
زبان، حیوان درنده است، اگر رها ی می گزد.

(نهج البلاغه)

حدیث (37) امام حسن عسکری (ع):

کَفاکَ ادبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ
در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی

(مسند الامام العسکری، ص288)

حدیث (38) امام حسن عسکری (ع):

ان الوصول الی الله عزوجل سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد

(مسند الامام العسکری، ص290)

حدیث (39) امام حسن عسکری (ع):

التواضع نعمة لایحسد علیها
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند

(تحف العقول، ص489)

حدیث (40) امام حسن عسکری (ع):

لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ
اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است

(تحف العقول، ص489)

حدیث (41) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

المومن برکة علی المومن و حجة و علی الکافر
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.

(تحف العقول، ص489)

حدیث (42) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکُن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ.
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.

(بحارالانوار، جلد 78، ص333)

حدیث (43) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.

(تحف العقول، ص403)

حدیث (44) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:

خُذُوا الکلِمَةَ اطَّیبَةَ مِمَّنْ قالَها و إن لَم یعْمَل بِها
سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید،‌ اگر چه او خود،‌ بدان عمل نکند.

(تحف العقول، ص391)

حدیث (45) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

مَنْ أرادَ أن یکُنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلْیتَوکَّلْ عَلی اللهِ
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.

(بحار الانوار،7 ، ص143)

حدیث (46) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

أوْشَکُ دَعْوَةً‌ وَ أسْرَعُ إجابَةُ دُعاءُ الْمَرْءِ لاِخیهِ‌ بِظَهْرِ الْغَیبِ.
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

(اصول کافی،ج1 ،ص52)

حدیث (47) امام علی علیه السلام فرمودند:

اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ.
قلب خود را از کینه دیگران پاک کن،‌ تا قلب آنها از کینه تو پاک ی.

(الامالی، ج2، ص 174)

حدیث (48) امام علی علیه السلام فرمودند:

مَنْ ظَنَّ بِکَ‌ خَیرَاً فَصَدِقْ ظَنَّهْ.
کسی که به تو گمان نیکی برد، گمانش را (عملاً) تصدیق کن.

(نهج البلاغه نامه 31)

حدیث (49) امام علی علیه السلام فرمودند:
اَلْعَفافُ زِینَهُ‌ الْفَقْرِ، وَ الْشُّکْرُ زِینَهُ الْغِنَی. 
خویشتن داری، زینت فقر است و سپاس گزاری زینت غنا و توانگری.

(تحف العقول ص 75)

حدیث (50) امام علی علیه السلام فرمودند:

إِذَا ختَشَمَ الْمُوْمِن أَخَاهُ فَقَدْ فَارقَهُ
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.

(محاضرات ج2 ص28)

حدیث (51) امام علی علیه السلام فرمودند:

قِیمَهُ کُلَّ امْرِی ءٍ مَا یحسِنُهُ
قیمت و ارزش هر کس به اندازه ی کاری است که به خوبی می تواند انجام دهد.

(بیان و التبین ص 179)

حدیث (52) امام علی علیه السلام فرمودند:

بِکَثرَةِ الصَّمتِ تَکون الهَیبَهُ، وَ بِالنَّصَفَهِ یَکثُر المُوَاصِلونَ
کثرت سکوت موجب ابهت و بزرگی است و انصاف مایه فزونی دوستان است.

حدیث (53) امام علی علیه السلام فرمودند:
لا تَرَی الْجاهِلَ اِلّا مُفْرِطاً اَو مُفَرِّطاً.
همیشه جاهل: یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.

(النهایه،جلد 3 ص 435)

حدیث (54) امام علی علیه السلام فرمودند:

اَکْثَرُ مَصَارعِ‌ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ.
قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.

(محاضرات ج 1 ص 251)

حدیث (55) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

قُولُوا لِلنّاسِ‌ أحْسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یقالَ لَکُمْ.
به مردم بگویید بهتر از آن چیزی که می خواهید به شما بگویند.

(محاضرات ج 1 ص 251)

حدیث (56) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

افضل العبادة عفة البطن و الفرج
بالاترین عبادت، عفت شکم و شهوت است

(تحف العقول، ص 296)

حدیث (57) امام علی علیه السلام فرمودند:

ثمَرَهُ التَّفِریطِ النَّدامَهُ، وَ ثَمَرَهُ الْحَزمِ السَّلامَهُ
ثمره تفریط و کوتاهی پشیمانی است و ثمره دور اندیشی سلامت.

(محاظرات ج2 ص 313)

حدیث (58) امام علی علیه السلام فرمودند:

أشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ.
سخت ترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.

 (نهج البلاغه حکمت 348)

حدیث (59) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

ما عَرَفَ اَللهَ مَنْ عَصاهُ.
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند

(تحف العقول ص294)

حدیث (60) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
لا یکُونُ اَلْعَبْدُ عالِماً حَتّی لا یکُونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَنْ دُونَهُ.
هیچ بنده ای عالم نباشد تا اینکه به بالا دست خود حسد نبرد و زیر دست خود را خوار نشمارد.

(تحف العقول ص293)

حدیث (61) امام علی علیه السلام فرمودند:
اَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِخْوَانِ، وَاَعْجَزُ مِنهُ مَنْ ضَّیعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ
عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد

(الامالی ص 110)

حدیث (62) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
اَلْمُومِنُ مِثْلُ کَفَّتی الْمیزانِ کُلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.
مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد

( تحف العقول ص 408)

حدیث (63) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
اَفضَلُ الْعِبادَةِ بَعدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ.
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.

(تحف العقول ص 403)

حدیث (64) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
لا تُمار فَیذْهَبَ بَهاوُکْ وَ لا تمازحْ فَیجْتَرَاُ عَلَیکَ
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند

(تحف العقول ص 486)

حدیث (65) امام علی علیه السلام فرمودند:
یابْنَ آدَمَ ما کَسَبْتَ فَوقَ قُوَّتِکَ ، فَاَنتَ فیهِ خازِنٌ لِغَیرِکَ.
ای فرزند آدم! هرچه بیشتر از مقدار خوراکت به دست آوری خزانه دار دیگران خواهی بود.

(مروج الذهب ج 2 ص 246)

حدیث (66) امام علی علیه السلام فرمودند:
لا یعابُ المَرْءُ بِتَاخیرِ حَقِْهِ اِنَْمَا یعابُ مَنْ اَخَذَ ما لَیسَ لَهُ.
برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد

(الامالی ج 1 ص 76)

حدیث (67)پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

(الکافى، ج 4، ص 62)

حدیث (68) امام علی علیه السلام فرمودند:
صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام
روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزه ‏هاست.

(غرر الحکم، ج 1 ص 416)

حدیث (69) امام صادق علیه السلام فرمودند:
اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.
آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.(یعنى از گناهان پرهیز کند.)

(الکافى ج 4 ص 87)

حدیث (70) امام رضا علیه السلام فرمودند:

من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور.
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.

(بحار الانوار ج93، ص346)

حدیث (71) پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)

حدیث (72) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
لا فَضیلَةَ کَالْجِهادِ ، ولا جِهادَ کَمُجاهَدَةِ اَلهَوی
فضیلتی چون جهاد نیست ، و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست

(تحف العقول ص 286)

حدیث (73) امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّکِلْ عَلَى الْقَدَرِ إِتَّکالَ المُسْتَسْلَمِ.
چون شخص پیروز در طلب مکوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مکن [بلکه با تلاش پیگیر و اعتماد و توکّل به خداوند، کار کن].
حدیث (74) امام صادق علیه السلام فرمودند:
اثافى الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها
سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى‏ ی.

(کافى جلد2، ص 18)

حدیث (75) امام علی علیه السلام فرمودند:
لا غِنَی کَالعَقلِ، و لا فَقْرَ کَالجَهلِ، و لا میراثَ کَالاَدَب و لا ظَهیرَ کَالمُشاوَرَه
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.

(تحف العقول ص89)

حدیث (76) امام صادق علیه السلام فرمودند:

ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (ص) من تمام الصلوة
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است

(وسائل الشیعه، ج 6 ص 221)

حدیث (77) امام علی علیه السلام فرمودند:
رُبِّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لا ینْفَعُهُ.
چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.

(ارشاد ص144)

حدیث (78) امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند:
اَشَدُّ النّاس اجتهاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنوبَ.
کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.

(تحف العقول ، ص 489)

حدیث (79) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
اِیاکَ وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ
از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.

(بحارالانوار،ج78،ص321)

حدیث (80) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اثنان یعلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین.
دو چیز را خداوند در دنیا کیفر میدهد : تعدی و ناسپاسی پدر و مادر.

(کنز العمال، ج 16، ص 462، ح 45458)

حدیث (81) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ادعوا الله و اََنتم موقنون بالاجابة واعلموا اَنَّ الله لا یستجیبُ دعاء من قَلب غافل لاه.
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی پذیرد

(کنز العمال، ج2، ص72)

حدیث (82) امام صادق علیه السلام فرمودند:
الـرغبه فـى الـدنیـا تـورث الغم و الحزن والزهـد فـى الدنیا راحه القلب و البـدن.
رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است.

(تحف العقول، ص 358)

حدیث (83) امام صادق علیه السلام فرمودند:

مَنْ عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَنْ خافَ اللهَ سَخَتْ نَفْسَهُ عَنِ الدُّنیا.
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.

(جهاد النفس، ص 83)

حدیث (84) امام کاظم علیه السلام فرمودند:
افضل ما یتقرب به العبد الی الله بعد المعرفة به ، الصلوة
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.

(تحف العقول،ص455)

حدیث (85) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)

حدیث (86) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمن یوم القیامة إلا من خاف الله فی الدنیا.
هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.

(بحار الانوار،ج 4،ص 19)

حدیث (87) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا أفلح قوم إشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق.
کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.

(مقتل خوارزمی،ج 1،ص239)

حدیث (88) امام حسن علیه السلام فرمودند:

المسؤول حر حتی یعد ، ومسترق المسؤول حتی ینجز.
انسان تا وعده نداده ، آزاد است . اما وقتی وعده میدهد زیر بار مسؤولیت میرود ،و تا به وعدهاش عمل نکند رها نخواهد شد .

(بحار الانوار،ج78،ص113)

حدیث (89) امام علی علیه السلام فرمودند:

خالطوا الناس مخالطه ان متم معها بکوا علیکم ، و ان عشتم حنوا الیکم
با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند.

(نهج البلاغه)

حدیث (90) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من حاول اَمرا بمعصیة الله کان اَفوت لما یرجو و اَسرع لما یحذر.
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می ی .

(بحارالانوار،ج78،ص120)

حدیث (91) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من طلب رضی الناس بسخط الله وکله الله إلی الناس . 
کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند ی، خداوند او را به مردم وا می گذارد.

(بحارالانوار،ج78،ص126)

حدیث (92) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل . 
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول کافی،ج1،ص30)

حدیث (93) امام علی علیه السلام فرمودند:

لکل شی ء وجه و وجه دینکم الصلاة
هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است .

(بحار الانوار،ج82،ص227)

حدیث (94) امام صادق علیه السلام فرمودند:
 اَحبّ اخوانى الى من اهدى الى عیوبى
محبـوبتـرین بـرادرانـم نزد من، کسـى است که عیبهایـم را به من اهدا کنـد.

(تحف العقول،ص366)

حدیث (95) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

(بحارالانوار،ج،83ص20)

حدیث (96) امام علی علیه السلام فرمودند:
العلم وراثه کریمه ، و الاداب حلل مجدده ، و الفکرمرآه صافیه
علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف

(نهج البلاغه)

حدیث (97) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
من ترک الجماعة رغبة عنها و عن جماعة المسلمین من غیر علة فلا صلاة له
کسی که از روی بی میلی ،بدون عذر و علت نمازجماعت را که اجتماع مسلمانان است ترک کند، نمازی برای او نیست.

(امالی شیخ صدوق،ص290)

حدیث (98) امام علی علیه السلام فرمودند:
من صلی رکعتین یعلم مایقول فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله - عز وجل - ذنب
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می ی، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.

(اصول وافی،ج2،ص100)

حدیث (99) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک.
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند

(بحار الانوار،ج75،ص128)

حدیث (100) امام علی علیه السلام فرمودند:
اَکبَرُ العَیبِ اَنْ تَعیبَ ما فیکِ مِثْلُهُ.
بزرکترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری.

(جهاد النفس)



نویسنده » محمد رضا » ساعت 1:56 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 8

6



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:50 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27

5



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:49 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27

3



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:48 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27

<      1   2   3   4   5   >>   >