روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «... به هوش باش! وقتى نامهام به دستت رسید، به حسین علیهالسلام سخت بگیر و اجازه نده از آب فرات حتى قطرهاى بنوشد و با آنان همان کارى را بکن که آنان با بنده پرهیزگار خدا عثمان بن عفان کردند. والسلام»(1)
امام، حضرت عباس علیهالسلام را فرا خواند و سى سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکى را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سوارهنظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس علیهالسلام به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشکها را پر کردند. وقتى همه مشکها پر شد، حضرت عباس علیهالسلام دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.(2)
از آن پس حضرت عباس علیهالسلام به «سقّا» مشهور شد.(3) یکى از شعارهاى بنىامیه در مقابله اهلبیت علیهمالسلام خونخواهى عثمان بوده است. اما ادعاى عبیداللّه در این نامه افترایى بیش نیست؛ زیرا امام على علیهالسلام و فرزندان او آب را بر عثمان نبستند و این قاتلین عثمان بودند که براى بیرون کشیدن او از خانهاش آب را به خانه او بستند و در واقع این امیرمؤمنان علیهالسلام بود که در اعتراض به این حرکت، به امام حسین علیهالسلام دستور داد تا به او و خانوادهاش آب برساند.(4)
امام حسین علیهالسلام برخاست و به او فرمود: «عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستى، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب آنان را از ما بازدار تا شبى را براى پروردگارمان به نماز بایستیم و او را بخوانیم و از او طلب آمرزش نماییم که او مىداند من به نماز عشق مىورزم و خواندن قرآن و دعاى بسیار و طلب بخشایش را دوست مىدارم.» حضرت عباس علیهالسلام به سوى لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد.
• مقدمه
خداوند کریم مظهر کرامت است و در آیات متعددى از قرآن به این مطلب اشاره شده است. از جمله مىفرماید: «تبارک اسم ربک ذى الجلال و الاکرام.»(1)
از مصادیق بارز کرامت امر نبوت پیامبران است که بدینوسیله از اکرام الهى بهرهمند شده تا در مکتب وحى درس کرامت دهند و بر محور این ویژگى انسانها را به سوى نور و سعادت رهنمون گردند پیامبر اکرم(ص) در اینباره مىفرماید: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.»(2)
خداوند بندگان خاص و اولیاء خویش را به مقام مکرّمان رسانید و آنها را به عالىترین درجات و رفیعترین مراتب انسانى نائل گرداند و نفسشان را از هرگونه فرومایگى و پستى منزّه و مبرّا کرد. کرامت در سایه سار تقواى الهى و رستن از وابستگىهاى دنیوى و محدودیتهاى م ادى حاصل مىگردد و پیشوایان دین بوسیله آن از مبدأ فیض ربوبى، دلها و چشمهاى عاشق حق را به فراسوى ماده و طبیعت سیر مىدهند. کرامت فضیلتى است چون اعجاز که اولیاء الهى بدان متصفند و در پرتو آن توان خرق عادت دارند.
امام حسین(ع) که در خاندانى کریم پرورش یافت اهل کرامت است و در زندگى جاودانه و مبارزه خالصانهاش خوارق عادات بسیارى به چشم مىخورد. آن حضرت در دعاى شب عاشورا فرمود: «اللهم انى احمدک على ان اکرمتنا بالنبوه و علّمتنا القرآن و فقّهتنا فى الدین.»(3) پیامبران و امامان(ع) خزانه داران دانش الهى
خداوند متعال وجود مقدّس رسول اکرم(ص) را از نور خویش بیافرید و او را با اخلاقى نیک و خصالى پسندیده براى رهبرى مردم برگزید. قلب پاک آن حضرت را جایگاه وحى الهى و تجلى گاه انوار خدایى قرار داد، مقامش را چنان رفیع گرداند که جز ذات احدى و وصى بر حقش على بن ابیطالب(ع) کسى او را نشناخت. لطف و اراده پروردگار مهربان بر این تعلق گرفت که بعد از رحلت آن شخصیت یگانه، احکام جاودانى دین اسلام بدون مُبَیّن و مفسّر باقى نماند و جانشینى او را کسى بر عهده گیرد که همانند آن حضرت داراى مقام عصمت و صاحب نفسى پاک و آراسته باشد. از این رو خلافت ائمه معصومین(ع) که منصبى است الهى در وجود امیرالمؤمنین(ع) و یازده فرزندش ثابت و منحصر گشت و علم و ایمان و آثار نبوت به آنها واگذار شد. خداوند در باطن آن حضرت نیرویى قرار داد تا به وسیله آن قدرت یابند، از وجود کائنات خبر دهند و از هر اتفاق در عالم خلقت آگاه شده و با نور عظمت خویش راه را بر مشتاقان حق و حقیقت بگشایند و آنان را به سر منزل مقصود برسانند. یکى از یاران امام صادق(ع) مىگوید: روزى در کنار حجر اسماعیل خدمت آن حضرت نشسته بودیم. که فرمود: سوگند به صاحب این خانه اگر من نزد موسى و خضر بودم به آنها مىگفتم که من از شما اعلم هستم و به آنان مطالبى را مىگفتم که از آن بىاطلاع بودند.
زیرا موسى و خضر فقط از گذشته خبر داشتند ولى ما از آینده خبر داریم تا قیام قائم و این علم را ما از پیامبر(ص) به ارث بردهایم.(4) از روایات استفاده مىشود که براى خداوند دو علم است یکى آنکه خاص حضرت احدیت است و کسى بر آن اطلاعى ندارد دیگرى آن است که به رسولان و فرشتگان عطا نموده است علم امامان معصوم(ع) به حالات بندگان و اخبار زمان و مکان از همین نوع است. ائمه اطهار(ع) بوسیله قوه مقدسى که خداوند از ابتداى خلقت در نهاد آنها گذاشته است، از مکتونات قلبى انسانها مطلع شده و از حوادث حال و آینده خبر مىدادند. در زندگى آنها حالات غیبى و خوارق عاداتى بسیار وجود دارد که بنابر مقتضیات زمان گاه بر دیگران آشکار و گاهى مکتوم مانده است.
پژوهشى نو در باره روایات گریه و آثار گرانبهاى اشکدر عزاى امام حسین (ع)
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد
اشک موهبتى الهى است و امام صادق(ع) آن را موجب دفع رطوبت مغز انسان شمرده است. نشاط، زندهدلى، سبکبالى و طراوت روح از آثار اشک است.
مردم عشقیم و در فصل فراق
رود جارى مىکنیم از اشتیاق
اشک من در فصل باران زاده است
هقهقى دارم که توفان زاده است
رود عصمتشط اشک گرم ماست
باغ عصمت در بهار شرم ماست
مراجعه هر یک از افراد جامعه به متخصص و گرهگشایى اهل فن ازمشکلات اجتماعى، پدیدهاى مرسوم و براى تمامى انسانها، از هرمرز و بوم و با هر نگرشى، قابل قبول است. این مهم آنجا ارزش بیشتر مىیابد که سلامت باورها و درستى عقاید هر یک از ما بدان وابسته باشد و تغذیه روحى و معنوىمان بدان پیوند خورد. موضوعات فراوانى در معارف دین به چشم مىخورد که سخنان معصومان(علیهم السلام) در باره آنها از باورهاى عموم مردم دور مىنماید; گاه اغراقآمیز تلقى مىشود و درمواردى، نوعى تفاوت در تعبیر و حتى تضاد در الفاظ به ذهن مىآید، افرادى که چنین سخنانى در حوزه فهم و تحلیل و بینش آنان نیست، با دیدى غیر اصولى و غلط به مباحث مىنگرند، اماچون همین موضوعات در دست صاحبان راى و اندیشمندان پرتجربه قرار مىگیرد، چنان لطیف و زیبا معنا مىشود که تمامى آتش درونى و برداشتهاى ناصحیح را خاموش مىسازد. پس، پیش از هر نوع نگرشى، باید به اهل فن و ژرفنگران موضوعمراجعه کرد. یکى از این موارد، روایات گوناگونى است که یکقطره اشک براى امام حسین(ع) را مایه خاموش درههاى عذاب الهىشمرده و کمترین ذره گریه براى آن حضرت را موجب ورود آدمى بهفردوس برین الهى معرفى کرده است. عالمان گرانمایه در برخوردبا احادیث، دو زاویه دید دارند: 1- دقت در صدور سخن و حدیث از زبان معصوم(علیهم السلام);(تحلیل سندى) 2- توجه به مراد معصوم (علیهم السلام) و ابعاد دلالت حدیث (تحلیل دلالتى) دانشى که این مهم را به عهده دارد، «علمرجال» یا «دانش پالایش احادیث» است که به سان کیمیایى صحیح را از ناصحیح تشخیص مىدهد و فقیه را با خاطرى آسوده، سمت مراحل دیگر استنباط و اجتهاد رهسپار مىسازد. روایاتى که در باره گریه، آثار آن و جلوههاى جاودانه اشک دردنیا و آخرت، حقایقى گرانبها بیان کردهاند، بسیارند. و افزون بر تواتر یا کثرت بیان، که خود دلیلى بر صدور آن از معصومان (علیهم السلام) است، عالمان فرزانه و محققان نکته سنجى به نگارش و بیان آنها پرداختهاند که بدون اطمینان خاطر بدینکار دست نمىیازند. از اینرو، در باره اصل صدور این روایات براى اندیشمندان هیچ دغدغه خاطرى وجود ندارد و باید در بارهدلالت هر یک و مراد مجموع احادیث به بحث بنشینیم. پارهاى از ایننظرها را، که در حوصله این نوشتار است و خوشهاى از توشهاى انبوه مىنماید، با هم بررسى مىکنیم و بقیه را به نگاه ژرفخوانندگان و دیگر صاحب نظران والاقدر وا مىنهیم:
1- ایجاد جاودانگى و پویایى حادثه کربلا
حادثه سرخ کربلا و حماسه خونینى که اندکى بیش از یک نیمروز آفریده شد، جنگ دو قدرت ستمگر و یا نبردى بر سر آب و خاکنبود، بلکه نهضتى بر خاسته از شور و شعور الهى به رهبرى دردانهاى خدایى بود که علیه ستم پدید آمد، یک طرف، برترین انسانهاى هستى به رهبرى حجت خدا و امام معصوم(ع) و سویى دیگر،پلیدترین موجودات آفرینش به فرماندهى بدبختترین موجود هستى. چنین حادثهاى با چنان عظمتى باید همانند خورشیدى فروزان همیشهزنده و جاودان بماند تا در تیرگیهاى زندگى و صحنههاى حیرت روشنى بخش دلهاى پاک گشته، انسانهاى بىشمارى را به سوى سعادت رهنمون شود. این رسالت، با چنین ابهت و عظمت، به ابزارى نیروبخش نیاز دارد تا توان حرکت و جاودانگى را بیشتر سازد. پرچمکربلا را همیشه در حال اهتزاز نگاه دارد تا اهداف سید شهیدان، راه او و چگونگى حادثه جانسوز نینوا چون آیینه شفاف در برابردیدگان انسانها استوار بماند. اشک، احساس زلال و عشق شفاف است که از ژرفاى جان پدیدار مىشود و نشان دلدادگى و ارادت به محبوب است. آنگاه که این ارمغان خداوندى به خاطر یکى از بهترین انسانهاى هستى نمایان شود، به دنبال خود، نسیمى از عاطفه، مهر، یکرنگى و هم سویى با امام حسین(ع) همراه مىآورد.در این صورت، حماسه سرخ حسینى همیشه زنده و بالنده مانده،حسینیان خود را در کوثر معرفت شستشو داده، با آرمانهاى مولاىخود همرنگ مى شوند. هر جا که دلى است از غم تو بى صبر و قرار و بىسکون باد چشمى که نه فتنه تو باشد از گوهر اشک بحر خون باد رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى(ره) در این باره مىفرماید: «گریه بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. همین معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل امپراطور بزرگ ایستاد. آنها از همین گریهها مىترسند. هر مکتبى باید پایش عدهاى سر و سینه بزن داشته باشد تا حفظ شود.»
2- سازندگى و ثمرآفرینى گریه
«چشم گریان، چشمه فیض خداست. گریستن براى امام حسین(ع) زمینه ساز پیوندى قلبى است که عطش روح را فرو مىنشاند و هر قطرهاى، گوهرى شبافروز براى سعادتخواهى و سازندگى فراهم مىسازد. ازاینرو، مسیر اشکها و گریهها به سوى حادثه خونین کربلا هدایتشده تا چنین آثار انسانسازى همیشه وجود داشته باشد. امام علىبن موسى الرضا(ع) به ریان بن شبیب فرمود: «یابن الشبیب! ان کنت باکیا لشىء فابک للحسین بن على بن ابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش ...» اى پسر شبیب، اگر بر چیزى گریه مىکنى، بر حسین بن على گریه کن که او را چونگوسفند سر بریدند... . امام حسین(ع) به خاطر ارزشهاى والاى اشک، مؤمنان را به گریستندعوت فرموده است: «انا قتیل العبره، لا یذکرنى مؤمن الا بکى» من کشته اشکم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمىکند، مگر آنکه - به خاطر مصیبتهایم مىگرید. از اینرو، گریستن و گریاندن و نیز خود را به شکل گریهکنندگان درآوردن (تباکى) کارى ارزشمند و داراى ثواب الهىاست. مرحوم مطهرى در این باره مىفرماید: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالىقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانهاش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدهاند، یعنى سخنرانان مذهبى، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساسکردن روحها با روح عظیم حسینى بهره بردارى صحیح کنند، جهانىاصلاح خواها شد.
3- بزرگى مصیبت و عظمت فاجعه کربلا
آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون
تا که نامت مىبرم از دیده آب آید برون
تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیدهها
آتشى باید که خوناب کباب آید برون
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشى
برگ بىحاصل شود گل، چون گلاب آید برون
فاجعه کربلا در محدودهاى جغرافیایى و در مدت زمانى بسیار کوتاه اتفاق افتاد ; اما مرز تاریخ و گستره زمان را شکافت و از آغاز آفرینش حضرت آدم(ع) تا رسالت رسولان الهى و تا پایان هستى رافرا گرفت. بزرگى این مصیبت و مظلومیت چنان بود که گویا خداوند، خود فروزش شعلههاى ستم سوز نینوا را عهده دار گشته و برترین نیکیها و برکات را در قلبى لبریز از عشق حسینى وچشمانى گریان از محبت آن حضرت ترسیم کرده است که: «اذا اراد الله بعبد خیرا قذف فى قلبه محبة الحسین» سوزش ماجراى کربلا، اشک حضرت آدم را جارى ساخت. و نفرین حضرت موسى(ع) بر قاتل او را به گوش ملائک رساند. روزى که سلیمان نبى(ع) بر فرش خود در حال گذر از سرزمین کربلا بود، دچار حادثهاى سخت گردید. چون از علت آن پرسید و داستان دلخراش کربلارا شنید. دستان خود را سوى آسمان بلند کرد; یزید را لعن کرد و همراه او تمامى انس و جن آمین گفتند. چون عیسى با حواریون خود از مسیرى رد مىشد. خود را با شیرى قوى پنجه رو به رو دید که راه را بر آنان بسته و تقاضاى لعن و نفرین بر قاتلان حسین(ع) دارد. هنگامى که حضرت مسیح در باره شخصیت امام حسین(ع) پرسید: و آن حیوان با زبانى فصیح و گویا سید شهیدان(ع) را توصیف کرد، عیسى(ع) با حزنى فراگیر، قاتلان امام را لعن کرد. تمامى حواریون آمین گفتند. پیش از میلاد ابا عبد الله(ع) در باره شباهتهاى حضرت یحیى و امام حسین(ع) سخنان بسیار به میان آمد، جبرائیل تربت کربلا را براى رسول خاتم حضرت محمد(ص) آورد و پیامبر(ص) با غمى جانسوز به انبوه ستم و بزرگى مصیبتى که بر فرزندش وارد مىشود، گریست. آرى، قطرهاى اشک در ماتم شخصیتىچون امام حسین(ع) و به خاطر فاجعهاى همانند کربلا، چنان آثار عمیق و گستردهاى خواهد داشت که دریاهاى آتش عذاب را خاموش و سراپرده وجود آدمى را گلستان لطف و رحمت الهى خواهد کرد. از اینرو، امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء علىالحسین(ع») هر ناله و گریهاى ناپسند و مکروه است، مگر نالیدن و گریستن بر حسین(ع). چنین مصیبت هولناکى بود که زلزلهاى طاقتسوز در پیکر مبارکامام سجاد(ع) ایجاد کرد. آن حضرت، پس از ماجراى کربلا، بیستسال مىگریست و با نگاه به آب یا جوان یا ذبح حیوان و دادن آب به یاد گوشههایى از ستم ستمگران در سرزمین نینوا و عطش افراد افتاد، گریه مىکرد. حتى جمادات و حیوانات نیز از چنان صحنههاى دردآلود، تحمل از دست داده، به سوگوارى پرداختند. گویا سخن تمامى شیفتگان و درسآموزان کربلا حضور ابا عبد اللهالحسین(ع) این است: «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلب حال مردمان چون است
4- تجدید بیعت با امام حسین(ع)
اشک زبان دل و فریاد مظلومیت است و رسالت گریه نوعى تجدید بیعت و همرنگى با محبوب و جلوهاى از پاسدارى از خونه شهید شیعیان و پیروان ابا عبد الله(ع) افزون بر بینش روشن خویش با منطق و استدلال، آینه قلب خود را نیز با زلال عشق و شوق غبارروبى مىکنند و با اشک خویش با امام خود براى خودسازى، خدا ترسى، گناهگریزى، اقامه و احیاى نماز، امر به معروف و نهى ازمنکر، عزت نفس، گریز از ذلت و زبونى و مبارزه با باطل و ستمگرپیمان مىبندند; و در این راه، با قاطعیت و صلابت در راه عقیده و با روحیه ایثار و شهادتطلبى به جهادى مقدس و کربلا گونه مىپردازند. بیعت سوگواران و گریستن عزاداران حسینى، بیعتى ناگستسنى درراه حفظ عقاید دینى و پاىبندى به ارزشهاى اخلاقى است; و چون امام حسین(ع) الگوى بىهمتا براى آنان است، ایجاد عاطفه و عشق با اشک چشم، زمینهساز آن بیعت و مقدمه این سنخیت و دلدادگى است. همانگونه که سید الشهداء(ع) هنگام حرکت از مکه به سوىکربلا، کسانى را به همراهى خویش در این سفر مقدس و نهضت خدایىدعوت کرد که اهل فدا کردن جان در راه ائمه (علیهم السلام) باشد: «من کان فینا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا...» شیعه باید آبها را گل کند خط سوم را ز خون کامل کند خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارزترین منظور ماست شیعه یعنى تشنه جام بلا شیعگى یعنى قیام کربلا شیعه یعنى امتزاج نار و نور شیعه یعنى راس خونین در تنور شیعه یعنى هفت وادى اضطراب شیعه یعنى تشنگى در شط آب آرى، اشک، سرفصل محبت و مودت و برخاسته از عشقى است که خداوند در دلها قرار داده است. رسول خدا(ص) در این باره فرمود: «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا» براى شهادت حسین(ع) گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمىشود. امروز اشک رابطه ما با حسین(ع) است. و ما با شورى اشکهایمان بر خوان محبت سید الشهداء نشستهایم و اشک پرورده ابا عبد الله(ع)هستیم. این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده، با جان هم به در مىشود. به راستى آیا مىتوان براى چنین بیعتى عشقآمیز –از دوران کودکى تا هنگام مرگ و بدرود حیات- جایگزین غیر از اشک یافت. گوهرهایى شفاف از شوق و زلال از زمزم معرفت و شعور که چون بر صفحه صورت مىریزد، سبکبالى، طراوت، نشاط و معنویتى بیرون از توصیف به ارمغان مىآورد و ما را جرعههایى جاوید ازفرات بیدارى، بالندگى و تابندگى مىبخشد. آنان که با اشک خود چنین بیعتى با امام حسین(ع) مىبندند،خداوند، از بىکران رحمت و عنایتخویش، آبشارى از مغفرت برآنها ریزان مىسازد; گناهانشان را آمرزیده، از گذشته آنان چشممىپوشد و آیندهاى روشن و تابناک از توفیق و معرفت نصیبشانمىسازد. آیا چنین رحمت و برکتى از پروردگارى بزرگ به خاطر محبوبى چونحسین(ع) و به پاس حفظ حماسه کربلا، عمق فاجعه عاشورا، یکرنگى و سنخیت با ابا عبد الله و تجدید بیعت با آن حضرت در راه بندگى وعبودیتخداوند، باورنکردنى و دور از واقعیت است ؟! یا آنکه بسیارى از ما نگرش کوتاه، بینشى ناقص و دیدى ضعیف داریم و از پىآمدهاى ارزشها و یا حقیقت احکام آگاهى کامل نداریم؟ بدون شک سیره معصومان (علیهم السلام) روش عالمان و اندیشمنداندینى در طول تاریخ و حرکتها و عزاداریهاى سنتى و همراه با شور و حماسه، شعلههاى روشنگرى عاشورا را حفظ کرده و ستمگران عصرهاى مختلف را با توفانهاى ستمسوز مردمى رو به رو ساختهاست. اگر حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى(ره) هر روزپیش از شروع درس با ذکر مصایب امام حسین(ع) توسط ذاکر حسینى و همراه با اشک دیدگان درس خود را شروع مىکرد و یا حضرت آیتالله العظمى بروجردى(ره) هر سال به برگزارى جلسه روضه و حضور در محفل ابا عبد الله الحسین(ع) همت مىگماشت و یا حضرت امامخمینى(ره) عاشقانه بر زمین نشسته و با نخستین سلام مرحوم حجه الاسلام کوثرى به ساحت مقدس سید الشهداء گریستن آغاز مىکرد:همه و همه براى حفظ شعارهاى دینى و ارزشهایى انقلابى بوده است. مگر نه این است که ما هر چه داریم از عاشورا و عاشورا ییانداریم ;
مه بارقهاى است در شبستان حسین
شب حادثهاى ز درد پنهان حسین
هر صبح ز دامن افق خونآلود
خورشید برآید از گریبان حسین
حسین کشته دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت آموز است
تمام زندگی او عقیده بود و جهاد اگر چه جنگ حسین فقط یک روز است
.......................................................................................................
قلبم به یاد کوثر و زمزم گرفته است اشکم به اذن چشم تو نم نم گرفته است
چشمم به یاد آمدن ماه گریه هاست امشب دلم به یاد محرم گرفته است
.......................................................................................................
قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد
کاش مى گشتم فداى دست تو
تا نمى دیدم عزاى دست تو
خیمه هاى ظهر عاشورا، هنوز
تکیه دارد بر عصاى دست تو
از درخت سبز باغ مصطفى
تا فتاده ، شاخه هاى دست تو
اشک مى ریزد دو چشم اهل دل
در عزاى غم فزاى دست تو
یک چمن گلهاى سرخ نینوا
سبز مى گردد، به پاى دست تو
در شگفتم از تو، اى دست خدا!
چیست آیا خونبهاى دست تو؟
فرزند علی حیدر کرار ابوالفضل
شمع شهدا زبده ابرار ابوالفضل
از معرفت و فضل شناسای حقیقت
و زحلم و ادب سرور اخیار ابوالفضل
ای ماه بنی هاشم و مصداق فتوت
گشتی پدر فضل به ادوار ابوالفضل
از همت وایمان وفداکاری و اخلاص
داری تو نشان همه احرار ابوالفضل
بردی سبق از جمله شهیدان بتجلی
بر بزمگه قرب سزاوار ابوالفضل
از دست و سروجان بگذشتی و نگشتی
از عهد و وفا در ره دادار ابوالفضل
ای همقدم میر ولایت بولایت
ای حامی حق در همه رفتار ابوالفضل
بودی تو مطیع حق وصالح بطریقت
سرلشکر حق میر علمدار ابوالفضل
از بهر برادر چون علی بهر پیمبر
از تیغ کجتراست بشد کار ابوالفضل
در دشت بلاخیز زتو خصم هراسان
وزهیبت تو لرزه بر اشرار ابوالفضل
پشت سپه حق و عدالت ز تو شد گرم
از بهر حسین یاوروغمخوار ابوالفضل
ای دشمن بیدار و طرفدار عدالت
ای همچو علی در همه کردار ابوالفضل
تو پاس برادر بنمودی و حریمش
ای پشت و پناه شه بی یار ابوالفضل
قلب سپه حق و پناه همه اصحاب
ای قلب شجاعت سر و سردار ابوالفضل
افتادن آن پیکر بی دست روی خاک
حاشا که شود وصف به گفتارابوالفضل
از آب دل مشک و ز خون پیکر پاکت
وزدیده تو گشت گهربار ابوالفضل
از این غم جانکاه فضایل چه نویسد
یک نقطه کجا و غم بسیار ابوالفضل
تو باب حسینی به همه باب حوائج
بنما نظری سوی من زار ابوالفضل
از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) وائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .
اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد.
(سفینةالبحار، ج2، ص188 )
* این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.
* امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد .
(مستدرک الوسایل،ج2،ص216)
امام صادق (علیه السلام ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.
(امالی شیخ صدوق ، ص129)
علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم .
امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .
پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام ) را از روزی که شهید شده است .
(مصباح المتهجد ، ص714)
[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام ، زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]
در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود.
مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد.
وسایل الشیعه، ج10، ص235)
سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام
می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .
1 تا 7 – سوگنامه عاشورا ، ص 80- 67
* امام صادق (علیه السلام) : در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند.
(میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783)
[ یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. ]
عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى کنیم این کارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نیز صادق باشیم. زیرا کار کوچکى که با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از کارهاى زیادى است که خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. و این مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان فهمیده مىشود ، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یک توبه حضرت آدم علیه السّلام باعث بخشش خطا و برگزیدن او شد.
در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشد که ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت او وارد نشود.
8 تا10 – ترجمه المراقبات ، ص53 – 47
امام سجاد (علیه السلام) : اگرقاتل امام حسین (علیه السلام) به من اعتماد نماید و شمشیری را که با آن امام حسین را کشت به عنوان امانت به من بسپارد حتما آن را به وی برمی گردانم . چهل مجلس، هزار حدیث،ص311
در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.
البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است.
حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.
توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:
الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.
ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.
یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.
معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند.
معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار.
و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند[.
حسین بن علی شخصی است که اهل عراق او را رها نکنند و او را وادار به خروج می کنند اگر خروج کرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر که با تو خویشی نزدیک دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است.
اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می کند.
ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج کرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا کن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ کن.
معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند کرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود که اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اکثر مسلمان بود معاویه در این نصایح کاملا پیش بینی کرده بود که اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار کند و دست خود را به خون آغشته کند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال کند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته کرد . معاویه فردی زیرک بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی کند بر عکس یزید که اولا جوان بود ثانیا مردی بود که اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و کاری کرد که در درجه اول به زبان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.
بعد از اینکه معاویه در نیمه رجب سال 60هـ.ق به درک رسید یزید به حاکم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بیگرد و اگر بیعت نکردند سرشان را برای من بفرست وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت کرد امام بعد از سه روز حرکت کرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه کربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مکه هجرت نمود و شاید فکر شود که هجرت بدین جهت بوده است که مکه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلکه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام کرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید که امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مکه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مکه ماند ماههایی مهم که مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینکه 8 ذی الحجه رسید و مردم که برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می کند من می خواهم به طرف عراق و به سوی کوفه بروم یعنی پشت به حج و کعبه می کند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شکل اعلام می کند.
البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود که جرقه این حادثه عظیم کربلا زده شود.
چراای غرقه خون از خاک صحرا برنمی خیزی
حسین آمد به بالینت آیا برنمی خیزی
نماز ظهر را با هم ادا کردیم درمقتل
بود وقت نماز عصر آیا برنمی خیزی
خیام کودکان خالی بود از آب و پرغوغا
تو ای سقای من از پیش دریا برنمی خیزی
منم تنها و تنهای عزیزانم به خون غلتان
چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی خیزی
شکست از مرگ تو پشتم ?برادر ?داغ تو کشتم
که میدانم دگر از خاک صحرا برنمی خیزی
به دستم تکیه کن برخیز با من در بر زهرا
که می بینم زبی دستی توازجا برنمی خیزی