سفارش تبلیغ
صبا ویژن



محمد رضا - صراط حق

   



نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:16 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «... به هوش باش! وقتى نامه‏ام به دستت رسید، به حسین علیه‏السلام سخت بگیر و اجازه نده از آب فرات حتى قطره‏اى بنوشد و با آنان همان کارى را بکن که آنان با بنده پرهیزگار خدا عثمان بن عفان کردند. والسلام»(1)

امام، حضرت عباس علیه‏السلام را فرا خواند و سى سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکى را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سواره‏نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس علیه‏السلام به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک‏ها را پر کردند. وقتى همه مشک‏ها پر شد، حضرت عباس علیه‏السلام دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.(2)

از آن پس حضرت عباس علیه‏السلام به «سقّا» مشهور شد.(3) یکى از شعارهاى بنى‏امیه در مقابله اهل‏بیت علیهم‏السلام خونخواهى عثمان بوده است. اما ادعاى عبیداللّه در این نامه افترایى بیش نیست؛ زیرا امام على علیه‏السلام و فرزندان او آب را بر عثمان نبستند و این قاتلین عثمان بودند که براى بیرون کشیدن او از خانه‏اش آب را به خانه او بستند و در واقع این امیرمؤمنان علیه‏السلام بود که در اعتراض به این حرکت، به امام حسین علیه‏السلام دستور داد تا به او و خانواده‏اش آب برساند.(4)

 

امام حسین علیه‏السلام برخاست و به او فرمود: «عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستى، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب آنان را از ما بازدار تا شبى را براى پروردگارمان به نماز بایستیم و او را بخوانیم و از او طلب آمرزش نماییم که او مى‏داند من به نماز عشق مى‏ورزم و خواندن قرآن و دعاى بسیار و طلب بخشایش را دوست مى‏دارم.» حضرت عباس علیه‏السلام به سوى لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:6 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

• مقدمه


خداوند کریم مظهر کرامت است و در آیات متعددى از قرآن به این مطلب اشاره شده است. از جمله مى‏فرماید: «تبارک اسم ربک ذى الجلال و الاکرام.»(1)

از مصادیق بارز کرامت امر نبوت پیامبران است که بدینوسیله از اکرام الهى بهره‏مند شده تا در مکتب وحى درس کرامت دهند و بر محور این ویژگى انسانها را به سوى نور و سعادت رهنمون گردند پیامبر اکرم(ص) در این‏باره مى‏فرماید: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.»(2)

خداوند بندگان خاص و اولیاء خویش را به مقام مکرّمان رسانید و آنها را به عالى‏ترین درجات و رفیع‏ترین مراتب انسانى نائل گرداند و نفسشان را از هرگونه فرومایگى و پستى منزّه و مبرّا کرد. کرامت در سایه سار تقواى الهى و رستن از وابستگى‏هاى دنیوى و محدودیت‏هاى م ادى حاصل مى‏گردد و پیشوایان دین بوسیله آن از مبدأ فیض ربوبى، دلها و چشمهاى عاشق حق را به فراسوى ماده و طبیعت سیر مى‏دهند. کرامت فضیلتى است چون اعجاز که اولیاء الهى بدان متصفند و در پرتو آن توان خرق عادت دارند.

امام حسین(ع) که در خاندانى کریم پرورش یافت اهل کرامت است و در زندگى جاودانه و مبارزه خالصانه‏اش خوارق عادات بسیارى به چشم مى‏خورد. آن حضرت در دعاى شب عاشورا فرمود: «اللهم انى احمدک على ان اکرمتنا بالنبوه و علّمتنا القرآن و فقّهتنا فى الدین.»(3) پیامبران و امامان(ع) خزانه داران دانش الهى‏

خداوند متعال وجود مقدّس رسول اکرم(ص) را از نور خویش بیافرید و او را با اخلاقى نیک و خصالى پسندیده براى رهبرى مردم برگزید. قلب پاک آن حضرت را جایگاه وحى الهى و تجلى گاه انوار خدایى قرار داد، مقامش را چنان رفیع گرداند که جز ذات احدى و وصى بر حقش على بن ابیطالب(ع) کسى او را نشناخت. لطف و اراده پروردگار مهربان بر این تعلق گرفت که بعد از رحلت آن شخصیت یگانه، احکام جاودانى دین اسلام بدون مُبَیّن و مفسّر باقى نماند و جانشینى او را کسى بر عهده گیرد که همانند آن حضرت داراى مقام عصمت و صاحب نفسى پاک و آراسته باشد. از این رو خلافت ائمه معصومین(ع) که منصبى است الهى در وجود امیرالمؤمنین(ع) و یازده فرزندش ثابت و منحصر گشت و علم و ایمان و آثار نبوت به آنها واگذار شد. خداوند در باطن آن حضرت نیرویى قرار داد تا به وسیله آن قدرت یابند، از وجود کائنات خبر دهند و از هر اتفاق در عالم خلقت آگاه شده و با نور عظمت خویش راه را بر مشتاقان حق و حقیقت بگشایند و آنان را به سر منزل مقصود برسانند. یکى از یاران امام صادق(ع) مى‏گوید: روزى در کنار حجر اسماعیل خدمت آن حضرت نشسته بودیم. که فرمود: سوگند به صاحب این خانه اگر من نزد موسى و خضر بودم به آنها مى‏گفتم که من از شما اعلم هستم و به آنان مطالبى را مى‏گفتم که از آن بى‏اطلاع بودند.

زیرا موسى و خضر فقط از گذشته خبر داشتند ولى ما از آینده خبر داریم تا قیام قائم و این علم را ما از پیامبر(ص) به ارث برده‏ایم.(4) از روایات استفاده مى‏شود که براى خداوند دو علم است یکى آنکه خاص حضرت احدیت است و کسى بر آن اطلاعى ندارد دیگرى آن است که به رسولان و فرشتگان عطا نموده است علم امامان معصوم(ع) به حالات بندگان و اخبار زمان و مکان از همین نوع است. ائمه اطهار(ع) بوسیله قوه مقدسى که خداوند از ابتداى خلقت در نهاد آنها گذاشته است، از مکتونات قلبى انسانها مطلع شده و از حوادث حال و آینده خبر مى‏دادند. در زندگى آنها حالات غیبى و خوارق عاداتى بسیار وجود دارد که بنابر مقتضیات زمان گاه بر دیگران آشکار و گاهى مکتوم مانده است.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:2 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

 

پژوهشى نو در باره روایات گریه و آثار گرانبهاى اشک‏در عزاى امام حسین (ع)
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد

اشک موهبتى الهى است و امام صادق(ع) آن را موجب دفع رطوبت مغز انسان شمرده است. نشاط، زنده‏دلى، سبکبالى و طراوت روح از آثار اشک است.

مردم عشقیم و در فصل فراق
 
رود جارى مى‏کنیم از اشتیاق
 
اشک من در فصل باران زاده است
 
هقهقى دارم که توفان زاده است
 
رود عصمت‏شط اشک گرم ماست
 
باغ عصمت در بهار شرم ماست

 

 

 مراجعه هر یک از افراد جامعه به متخصص و گره‏گشایى اهل فن ازمشکلات اجتماعى، پدیده‏اى مرسوم و براى تمامى انسانها، از هرمرز و بوم و با هر نگرشى، قابل قبول است. این مهم آنجا ارزش‏ بیشتر مى‏یابد که سلامت‏ باورها و درستى عقاید هر یک از ما بدان ‏وابسته باشد و تغذیه روحى و معنوى‏مان بدان پیوند خورد. موضوعات فراوانى در معارف دین به چشم مى‏خورد که سخنان ‏معصومان(علیهم السلام) در باره آنها از باورهاى ‏عموم مردم دور مى‏نماید; گاه اغراق‏آمیز تلقى مى‏شود و درمواردى، نوعى تفاوت در تعبیر و حتى تضاد در الفاظ به ذهن‏ مى‏آید، افرادى که چنین سخنانى در حوزه فهم و تحلیل و بینش ‏آنان نیست، با دیدى غیر اصولى و غلط به مباحث مى‏نگرند، اماچون همین موضوعات در دست صاحبان راى و اندیشمندان پرتجربه‏ قرار مى‏گیرد، چنان لطیف و زیبا معنا مى‏شود که تمامى آتش درونى‏ و برداشتهاى ناصحیح را خاموش مى‏سازد. پس، پیش از هر نوع نگرشى، باید به اهل فن و ژرف‏نگران موضوع‏مراجعه کرد. یکى از این موارد، روایات گوناگونى است که یک‏قطره اشک براى امام حسین(ع) را مایه خاموش دره‏هاى عذاب الهى‏شمرده و کمترین ذره گریه براى آن حضرت را موجب ورود آدمى به‏فردوس برین الهى معرفى کرده است. عالمان گرانمایه در برخوردبا احادیث، دو زاویه دید دارند: 1- دقت در صدور سخن و حدیث از زبان معصوم(علیهم السلام);(تحلیل سندى) 2- توجه به مراد معصوم (علیهم السلام) و ابعاد دلالت‏ حدیث (تحلیل دلالتى) دانشى که این مهم را به عهده دارد، «علم‏رجال‏» یا «دانش پالایش احادیث‏» است که به سان کیمیایى صحیح ‏را از ناصحیح تشخیص مى‏دهد و فقیه را با خاطرى آسوده، سمت‏ مراحل دیگر استنباط و اجتهاد رهسپار مى‏سازد. روایاتى که در باره گریه، آثار آن و جلوه‏هاى جاودانه اشک دردنیا و آخرت، حقایقى گرانبها بیان کرده‏اند، بسیارند. و افزون‏ بر تواتر یا کثرت بیان، که خود دلیلى بر صدور آن از معصومان (علیهم السلام) است، عالمان فرزانه و محققان نکته سنجى ‏به نگارش و بیان آنها پرداخته‏اند که بدون اطمینان خاطر بدین‏کار دست نمى‏یازند. از اینرو، در باره اصل صدور این روایات ‏براى اندیشمندان هیچ دغدغه خاطرى وجود ندارد و باید در باره‏دلالت هر یک و مراد مجموع احادیث‏ به بحث ‏بنشینیم. پاره‏اى از این‏نظرها را، که در حوصله این نوشتار است و خوشه‏اى از توشه‏اى ‏انبوه مى‏نماید، با هم بررسى مى‏کنیم و بقیه را به نگاه ژرف‏خوانندگان و دیگر صاحب نظران والاقدر وا مى‏نهیم:

 

 


1- ایجاد جاودانگى و پویایى حادثه کربلا
حادثه سرخ کربلا و حماسه خونینى که اندکى بیش از یک نیمروز آفریده شد، جنگ دو قدرت ستمگر و یا نبردى بر سر آب و خاک‏نبود، بلکه نهضتى بر خاسته از شور و شعور الهى به رهبرى ‏دردانه‏اى خدایى بود که علیه ستم پدید آمد، یک طرف، برترین ‏انسانهاى هستى به رهبرى حجت‏ خدا و امام معصوم(ع) و سویى دیگر،پلیدترین موجودات آفرینش به فرماندهى بدبخت‏ترین موجود هستى. چنین حادثه‏اى با چنان عظمتى باید همانند خورشیدى فروزان همیشه‏زنده و جاودان بماند تا در تیرگیهاى زندگى و صحنه‏هاى حیرت‏ روشنى بخش دلهاى پاک گشته، انسانهاى بى‏شمارى را به سوى سعادت‏ رهنمون شود. این رسالت، با چنین ابهت و عظمت، به ابزارى نیروبخش نیاز دارد تا توان حرکت و جاودانگى را بیشتر سازد. پرچم‏کربلا را همیشه در حال اهتزاز نگاه دارد تا اهداف سید شهیدان، راه او و چگونگى حادثه جانسوز نینوا چون آیینه شفاف در برابردیدگان انسانها استوار بماند. اشک، احساس زلال و عشق شفاف است‏ که از ژرفاى جان پدیدار مى‏شود و نشان دلدادگى و ارادت به‏ محبوب است. آنگاه که این ارمغان خداوندى به خاطر یکى از بهترین انسانهاى هستى نمایان شود، به دنبال خود، نسیمى از عاطفه، مهر، یکرنگى و هم سویى با امام حسین(ع) همراه مى‏آورد.در این صورت، حماسه سرخ حسینى همیشه زنده و بالنده مانده،حسینیان خود را در کوثر معرفت‏ شستشو داده، با آرمانهاى مولاى‏خود همرنگ مى شوند. هر جا که دلى است از غم تو بى صبر و قرار و بى‏سکون باد چشمى که نه فتنه تو باشد از گوهر اشک بحر خون باد رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى(ره) در این باره مى‏فرماید: «گریه بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. همین معنا است که یک ‏جمعیت کمى در مقابل امپراطور بزرگ ایستاد. آنها از همین ‏گریه‏ها مى‏ترسند. هر مکتبى باید پایش عده‏اى سر و سینه بزن ‏داشته باشد تا حفظ شود.»

 


2- سازندگى و ثمرآفرینى گریه
«چشم گریان، چشمه فیض خداست. گریستن براى امام حسین(ع) زمینه‏ ساز پیوندى قلبى است که عطش روح را فرو مى‏نشاند و هر قطره‏اى، گوهرى شب‏افروز براى سعادت‏خواهى و سازندگى فراهم مى‏سازد. ازاینرو، مسیر اشکها و گریه‏ها به سوى حادثه خونین کربلا هدایت‏شده تا چنین آثار انسان‏سازى همیشه وجود داشته باشد. امام على‏بن موسى الرضا(ع) به ریان بن شبیب فرمود: «یابن الشبیب! ان کنت ‏باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن‏ ابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش ...» اى پسر شبیب، اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على گریه کن که او را چون‏گوسفند سر بریدند... . امام حسین(ع) به خاطر ارزشهاى والاى اشک، مؤمنان را به گریستن‏دعوت فرموده است: «انا قتیل العبره، لا یذکرنى مؤمن الا بکى‏» من کشته اشکم، هیچ‏ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند، مگر آنکه - به خاطر مصیبتهایم‏ مى‏گرید. از اینرو، گریستن و گریاندن و نیز خود را به شکل گریه‏کنندگان ‏درآوردن (تباکى) کارى ارزشمند و داراى ثواب الهى‏است. مرحوم مطهرى در این باره مى‏فرماید: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او موافقت‏ با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالى‏قدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه‏اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شده‏اند، یعنى سخنرانان مذهبى، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس‏کردن روحها با روح عظیم حسینى بهره بردارى صحیح کنند، جهانى‏اصلاح خواها شد.

 


3- بزرگى مصیبت و عظمت فاجعه کربلا
آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون
  تا که نامت مى‏برم از دیده آب آید برون
 
تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده‏ها
 
 آتشى باید که خوناب کباب آید برون
 
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشى
 
 برگ بى‏حاصل شود گل، چون گلاب آید برون

 


  

فاجعه کربلا در محدوده‏اى جغرافیایى و در مدت زمانى بسیار کوتاه ‏اتفاق افتاد ; اما مرز تاریخ و گستره زمان را شکافت و از آغاز آفرینش حضرت آدم(ع) تا رسالت رسولان الهى و تا پایان هستى رافرا گرفت. بزرگى این مصیبت و مظلومیت چنان بود که گویا خداوند، خود فروزش شعله‏هاى ستم سوز نینوا را عهده دار گشته و برترین نیکیها و برکات را در قلبى لبریز از عشق حسینى وچشمانى گریان از محبت آن حضرت ترسیم کرده است که: «اذا اراد الله بعبد خیرا قذف فى قلبه محبة الحسین‏» سوزش ماجراى کربلا، اشک حضرت آدم را جارى ساخت. و نفرین حضرت‏ موسى(ع) بر قاتل او را به گوش ملائک رساند. روزى که سلیمان‏ نبى(ع) بر فرش خود در حال گذر از سرزمین کربلا بود، دچار حادثه‏اى سخت گردید. چون از علت آن پرسید و داستان دلخراش کربلارا شنید. دستان خود را سوى آسمان بلند کرد; یزید را لعن کرد و همراه او تمامى انس و جن آمین گفتند. چون عیسى با حواریون خود از مسیرى رد مى‏شد. خود را با شیرى قوى پنجه رو به رو دید که‏ راه را بر آنان بسته و تقاضاى لعن و نفرین بر قاتلان حسین(ع) دارد. هنگامى که حضرت مسیح در باره شخصیت امام حسین(ع) پرسید: و آن حیوان با زبانى فصیح و گویا سید شهیدان(ع) را توصیف کرد، عیسى(ع) با حزنى فراگیر، قاتلان امام را لعن کرد. تمامى حواریون آمین گفتند. پیش از میلاد ابا عبد الله(ع) در باره‏ شباهتهاى حضرت یحیى و امام حسین(ع) سخنان بسیار به میان آمد، جبرائیل تربت کربلا را براى رسول خاتم حضرت محمد(ص) آورد و پیامبر(ص) با غمى جانسوز به انبوه ستم و بزرگى مصیبتى که بر فرزندش وارد مى‏شود، گریست. آرى، قطره‏اى اشک در ماتم شخصیتى‏چون امام حسین(ع) و به خاطر فاجعه‏اى همانند کربلا، چنان آثار عمیق و گسترده‏اى خواهد داشت که دریاهاى آتش عذاب را خاموش و سراپرده وجود آدمى را گلستان لطف و رحمت الهى خواهد کرد. از اینرو، امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على‏الحسین(ع‏») هر ناله و گریه‏اى ناپسند و مکروه است، مگر نالیدن‏ و گریستن بر حسین(ع). چنین مصیبت هولناکى بود که زلزله‏اى طاقت‏سوز در پیکر مبارک‏امام سجاد(ع) ایجاد کرد. آن حضرت، پس از ماجراى کربلا، بیست‏سال مى‏گریست و با نگاه به آب یا جوان یا ذبح حیوان و دادن آب ‏به یاد گوشه‏هایى از ستم ستمگران در سرزمین نینوا و عطش افراد افتاد، گریه مى‏کرد. حتى جمادات و حیوانات نیز از چنان ‏صحنه‏هاى دردآلود، تحمل از دست داده، به سوگوارى پرداختند. گویا سخن تمامى شیفتگان و درس‏آموزان کربلا حضور ابا عبد الله‏الحسین(ع) این است: «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلب حال مردمان چون است

 


4- تجدید بیعت‏ با امام حسین(ع)
اشک زبان دل و فریاد مظلومیت است و رسالت گریه نوعى تجدید بیعت و همرنگى با محبوب و جلوه‏اى از پاسدارى از خونه شهید شیعیان و پیروان ابا عبد الله(ع) افزون بر بینش روشن خویش با منطق و استدلال، آینه قلب خود را نیز با زلال عشق و شوق غبارروبى مى‏کنند و با اشک خویش با امام خود براى خودسازى، خدا ترسى، گناه‏گریزى، اقامه و احیاى نماز، امر به معروف و نهى ازمنکر، عزت نفس، گریز از ذلت و زبونى و مبارزه با باطل و ستمگرپیمان مى‏بندند; و در این راه، با قاطعیت و صلابت در راه عقیده‏ و با روحیه ایثار و شهادت‏طلبى به جهادى مقدس و کربلا گونه‏ مى‏پردازند. بیعت ‏سوگواران و گریستن عزاداران حسینى، بیعتى ناگستسنى درراه حفظ عقاید دینى و پاى‏بندى به ارزشهاى اخلاقى است; و چون ‏امام حسین(ع) الگوى بى‏همتا براى آنان است، ایجاد عاطفه و عشق ‏با اشک چشم، زمینه‏ساز آن بیعت و مقدمه این سنخیت و دلدادگى ‏است. همانگونه که سید الشهداء(ع) هنگام حرکت از مکه به سوى‏کربلا، کسانى را به همراهى خویش در این سفر مقدس و نهضت‏ خدایى‏دعوت کرد که اهل فدا کردن جان در راه ائمه (علیهم السلام) باشد: «من کان فینا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل ‏معنا...» شیعه باید آبها را گل کند خط سوم را ز خون کامل کند خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارزترین منظور ماست شیعه یعنى تشنه جام بلا شیعگى یعنى قیام کربلا شیعه یعنى امتزاج نار و نور شیعه یعنى راس خونین در تنور شیعه یعنى هفت وادى اضطراب شیعه یعنى تشنگى در شط آب آرى، اشک، سرفصل محبت و مودت و برخاسته از عشقى است که ‏خداوند در دلها قرار داده است. رسول خدا(ص) در این باره فرمود: «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا» براى شهادت حسین(ع) گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. امروز اشک رابطه ما با حسین(ع) است. و ما با شورى اشکهایمان‏ بر خوان محبت‏ سید الشهداء نشسته‏ایم و اشک‏ پرورده ابا عبد الله(ع)هستیم. این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده، با جان هم به‏ در مى‏شود. به راستى آیا مى‏توان براى چنین بیعتى عشق‏آمیز –از دوران کودکى تا هنگام مرگ و بدرود حیات- جایگزین غیر از اشک‏ یافت. گوهرهایى شفاف از شوق و زلال از زمزم معرفت و شعور که ‏چون بر صفحه صورت مى‏ریزد، سبکبالى، طراوت، نشاط و معنویتى ‏بیرون از توصیف به ارمغان مى‏آورد و ما را جرعه‏هایى جاوید ازفرات بیدارى، بالندگى و تابندگى مى‏بخشد. آنان که با اشک خود چنین بیعتى با امام حسین(ع) مى‏بندند،خداوند، از بى‏کران رحمت و عنایت‏خویش، آبشارى از مغفرت برآنها ریزان مى‏سازد; گناهانشان را آمرزیده، از گذشته آنان چشم‏مى‏پوشد و آینده‏اى روشن و تابناک از توفیق و معرفت نصیبشان‏مى‏سازد. آیا چنین رحمت و برکتى از پروردگارى بزرگ به خاطر محبوبى چون‏حسین(ع) و به پاس حفظ حماسه کربلا، عمق فاجعه عاشورا، یکرنگى و سنخیت‏ با ابا عبد الله و تجدید بیعت ‏با آن حضرت در راه بندگى وعبودیت‏خداوند، باورنکردنى و دور از واقعیت است ؟! یا آنکه ‏بسیارى از ما نگرش کوتاه، بینشى ناقص و دیدى ضعیف داریم و از پى‏آمدهاى ارزشها و یا حقیقت احکام آگاهى کامل نداریم؟ بدون شک سیره معصومان (علیهم السلام) روش عالمان و اندیشمندان‏دینى در طول تاریخ و حرکتها و عزاداریهاى سنتى و همراه با شور و حماسه، شعله‏هاى روشنگرى عاشورا را حفظ کرده و ستمگران‏ عصرهاى مختلف را با توفانهاى ستم‏سوز مردمى رو به رو ساخته‏است. اگر حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى(ره) هر روزپیش از شروع درس با ذکر مصایب امام حسین(ع) توسط ذاکر حسینى و همراه با اشک دیدگان درس خود را شروع مى‏کرد و یا حضرت آیت‏الله العظمى بروجردى(ره) هر سال به برگزارى جلسه روضه و حضور در محفل ابا عبد الله الحسین(ع) همت مى‏گماشت و یا حضرت امام‏خمینى(ره) عاشقانه بر زمین نشسته و با نخستین سلام مرحوم ‏حجه الاسلام کوثرى به ساحت مقدس سید الشهداء گریستن آغاز مى‏کرد:همه و همه براى حفظ شعارهاى دینى و ارزشهایى انقلابى بوده است. مگر نه این است که ما هر چه داریم از عاشورا و عاشورا ییان‏داریم ;


مه بارقه‏اى است در شبستان حسین

شب حادثه‏اى ز درد پنهان حسین

هر صبح ز دامن افق خون‏آلود

خورشید برآید از گریبان حسین



نویسنده » محمد رضا » ساعت 3:51 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

حسین کشته دیروز و رهبر روز است      قیام اوست که پیوسته نهضت آموز است

تمام  زندگی  او عقیده  بود  و جهاد          اگر چه جنگ حسین فقط یک روز است

.......................................................................................................

قلبم به یاد کوثر و زمزم گرفته است         اشکم به اذن چشم تو نم نم گرفته است

چشمم به یاد آمدن ماه گریه هاست           امشب دلم به یاد محرم گرفته است

.......................................................................................................

قیامت بی حسین غوغا ندارد                            شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند                       چرا پرونده ات امضا ندارد




نویسنده » محمد رضا » ساعت 2:23 عصر روز یکشنبه 86 دی 23

 

کاش مى گشتم فداى دست تو

تا نمى دیدم عزاى دست تو

خیمه هاى ظهر عاشورا، هنوز

تکیه دارد بر عصاى دست تو

از درخت سبز باغ مصطفى

تا فتاده ، شاخه هاى دست تو

اشک مى ریزد دو چشم اهل دل

در عزاى غم فزاى دست تو

یک چمن گلهاى سرخ نینوا

سبز مى گردد، به پاى دست تو


در شگفتم از تو، اى دست خدا!

چیست آیا خونبهاى دست تو؟



نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:25 صبح روز جمعه 86 دی 21

میر علمدار ابوالفضل (ع)   

فرزند علی حیدر کرار ابوالفضل                

شمع شهدا  زبده ابرار ابوالفضل

 

از معرفت و فضل  شناسای حقیقت       

و زحلم و ادب سرور اخیار ابوالفضل

 

ای ماه بنی هاشم و مصداق فتوت            

گشتی پدر فضل به ادوار ابوالفضل

 

از همت وایمان وفداکاری و اخلاص      

داری تو نشان همه احرار ابوالفضل

 

بردی سبق از جمله شهیدان بتجلی             

بر بزمگه قرب سزاوار ابوالفضل

 

از دست و سروجان بگذشتی و نگشتی     

از عهد و وفا در ره دادار ابوالفضل

 

ای همقدم میر ولایت بولایت              

ای حامی حق در همه رفتار ابوالفضل

  

بودی تو مطیع حق وصالح بطریقت         

سرلشکر حق میر علمدار ابوالفضل

 

از بهر برادر چون علی بهر پیمبر          

از تیغ کجتراست بشد کار ابوالفضل

 

در دشت بلاخیز زتو خصم هراسان       

وزهیبت تو لرزه بر اشرار ابوالفضل

 

پشت سپه حق و عدالت ز تو شد گرم    

از بهر حسین یاوروغمخوار ابوالفضل

 

ای دشمن بیدار و طرفدار عدالت       

ای همچو علی در همه کردار ابوالفضل

 

تو پاس برادر بنمودی و حریمش            

ای پشت و پناه شه بی یار ابوالفضل

 

قلب سپه حق و پناه همه اصحاب      

ای قلب شجاعت سر و سردار ابوالفضل

 

افتادن آن پیکر بی دست روی خاک      

حاشا که شود وصف به گفتارابوالفضل

 

از آب دل مشک و ز خون پیکر پاکت        

وزدیده تو گشت گهربار ابوالفضل

 

از این غم جانکاه فضایل چه نویسد           

یک نقطه کجا و غم بسیار ابوالفضل

 

تو باب حسینی به همه باب حوائج            

بنما نظری سوی من زار ابوالفضل

 



نویسنده » محمد رضا » ساعت 4:24 صبح روز جمعه 86 دی 21

1- سیاهپوشی :

از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) وائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .

2- تسلیت گویی :

اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد.

(سفینةالبحار، ج2، ص188 )

* این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.
* امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد .

(مستدرک الوسایل،ج2،ص216)

3- تعطیلی کار در روز عاشورا :

امام صادق (علیه السلام ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.

(امالی شیخ صدوق ، ص129)

4- زیارت و زیارت خوانی :

علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم .
امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .
پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام ) را از روزی که شهید شده است .

(مصباح المتهجد ، ص714)

[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام ، زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]

5 - تباکی و گریستن :

در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود.

مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)

6- برگزاری مجالس عزاداری :

امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد.

وسایل الشیعه، ج10، ص235)

7 – نماز جماعت ظهر عاشورا :

سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام
می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .

1 تا 7 – سوگنامه عاشورا ، ص 80- 67

8 - باید مقدارى از لذائذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتّى خوابیدن و گفتن بدست مى‏آید ترک نموده ( مگر آن که لازم باشد ) و دیدار با برادران دینى را ترک کرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد.و مانند کسى باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است‏ .

* امام صادق (علیه السلام) : در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند.

(میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783)

[ یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. ]

9- رعایت اخلاص:

عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى کنیم این کارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نیز صادق باشیم. زیرا کار کوچکى که با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از کارهاى زیادى است که خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. و این مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان فهمیده مى‏شود ، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یک توبه حضرت آدم علیه السّلام باعث بخشش خطا و برگزیدن او شد.
در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشد که ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت او وارد نشود.

10- در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى ...اصلاح حال و پذیرش عزادارى را [ از خداوند] خواسته و از کوتاهى خود معذرت بخواهد.

8 تا10 – ترجمه المراقبات ، ص53 – 47

12محرم شهادت حضرت امام زین العابدین (علیه السلام)

امام سجاد (علیه السلام) : اگرقاتل امام حسین (علیه السلام) به من اعتماد نماید و شمشیری را که با آن امام حسین را کشت به عنوان امانت به من بسپارد حتما آن را به وی برمی گردانم . چهل مجلس، هزار حدیث،ص311



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:21 عصر روز پنج شنبه 86 دی 20

در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا  امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است.

حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین (ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند.

معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار.

و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند[.

حسین بن علی شخصی است که اهل عراق او را رها نکنند و او را وادار به خروج می کنند اگر خروج کرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر که با تو خویشی نزدیک دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است.

اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می کند.

ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج کرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا کن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ کن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند کرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود که اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اکثر مسلمان بود معاویه در این نصایح کاملا پیش بینی کرده بود که اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار کند و دست خود را به خون آغشته کند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال کند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته کرد . معاویه فردی زیرک بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی کند بر عکس یزید که اولا جوان بود ثانیا مردی بود که اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و کاری کرد که در درجه اول به زبان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.

بعد از اینکه معاویه در نیمه رجب سال 60هـ.ق به درک رسید یزید به حاکم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بیگرد و اگر بیعت نکردند سرشان را برای من بفرست وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت کرد امام بعد از سه روز حرکت کرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه کربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مکه هجرت نمود و شاید فکر شود که هجرت  بدین جهت بوده است که مکه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلکه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام کرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید که امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مکه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مکه ماند ماههایی مهم که مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینکه 8 ذی الحجه رسید و مردم که برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می کند من می خواهم به طرف عراق و به سوی کوفه بروم یعنی پشت به حج و کعبه می کند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شکل اعلام می کند.

البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود که جرقه این حادثه عظیم کربلا زده شود.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:14 عصر روز پنج شنبه 86 دی 20

چراای غرقه خون از خاک صحرا برنمی خیزی

                                       حسین آمد به بالینت آیا برنمی خیزی

نماز ظهر را با هم ادا کردیم درمقتل

                                      بود وقت نماز عصر آیا برنمی خیزی

خیام کودکان خالی بود از آب و پرغوغا

                                      تو ای سقای من از پیش دریا برنمی خیزی

منم تنها و تنهای عزیزانم به خون غلتان

                                      چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی خیزی

شکست از مرگ تو پشتم ?برادر ?داغ تو کشتم

                                     که میدانم دگر از خاک صحرا برنمی خیزی

به دستم تکیه کن برخیز با من در بر زهرا

                                   که می بینم زبی دستی توازجا برنمی خیزی



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:8 عصر روز پنج شنبه 86 دی 20

<      1   2   3   4   5   >>   >